گنجور

 
ابن یمین

پدر که مرقد او باد تا ابد پر نور

خیال خود شب دوشین مرا بخواب نمود

چو دید زاتش محنت کباب گشته دلم

نهاد روی سوی من بصد شتاب چو دود

ز راه شفقت و از روی مرحمت در حال

ز درج گوهر شهوار قفل لعل کشود

سؤال کرد که ابن یمین چه عیبت بود

که روی بخت ترا ناخن زمانه شخود

جواب دادم و گفتم که جز هنر عیبی

اگر چه قافیه ذالست نیست در محمود

ولیکن این فلک بیهنر بدین عیبم

ز دل قرار ببرد وز دیده خواب ربود

خرد بطعنه همیگویدم که خوش میباش

اگر بکاست ز شادیت در غمت بفزود

شکایتی که مرا بود از فلک گفتم

شنود یکسر و نیکو نصیحتی فرمود

چه گفت گفت ز مهر سپهر دل بردار

که هست اطلس نیلی چرخ جامه کبود

مباش رنجه ز بهر جهان که سکه شناس

نداد نقد روا را بقلب روی اندود

مدار امید ز اهل زمانه از که و مه

و گر ز راه شرف فرق فرقدین فرسود

ندیده ئی که چه گفتست شاعری که دمش

غبار زنک ز آئینه روان بزدود

هزار سال تنعم کنی بدان نرسد

که یکزمان بمراد کسیت باید بود

تو نیک باش بهر حال از بدان مندیش

که تخم نیک هر آنکس که کشت بد ندرود

 
 
 
رودکی

اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود

چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود

خدای را بستودم، که کردگار من است

زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود

همه به تنبل و بند است بازگشتن او

[...]

فرخی سیستانی

همی روی و من از رفتن تو ناخشنود

نگر به روی منا تا مرا کنی پدرود

مرو که گر بروی باز جان من برود

من از تو ناخشنود و خدای ناخشنود

مرا ز رفتن تو وز نهیب فرقت تو

[...]

ناصرخسرو

از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود

که ملک ازو نربود این بلند چرخ کبود؟

هر آنکه بر طلب مال، عمر مایه گرفت

چو روزگار بر آمد نه مایه ماند و نه سود

چو عمر سوده شد و، مایه عمر بود تو را

[...]

قطران تبریزی

خزان ببرد ز بستان هر آن نگار که بود

هوا خشن شد و کهسار خشک و آب کبود

نگارهای نو آئین ز گلستان بسترد

پرندهای بهاری ز بوستان بربود

ز کله های بهاری نه بوی ماند و نه رنگ

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود

بدین بشارت فرخنده شاد باید بود

نمونه ای ز جلالت به دهر پیدا شد

ستاره ای ز سعادت به خلق روی نمود

به باغ دولت و اقبال شاخ شادی رست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه