مرا زنجیر زلف او بدان سان کرد دیوانه
که از سودای او کشتم ز عقل خویش بیگانه
رموز حسن لیلی را که دریابد بجز مجنون
بدین ده ره نیارد عقل هر فرزانه
گرم سر در سر کارش رود زو بر ندارم دل
توانم دل ز جان برکند و نتوانم ز جانانه
بمجلس گر بر اندازد نقاب از عکس رخسارش
نگارستان چین گردد درو دیوار کاشانه
من از عشقش چنان مستم که عمر جاودان دانم
فروغ شمع رخسارش گرم سوزد چو پروانه
ز روی دوست تا باشم نتابم رخ چو آئینه
باره گر کند دشمن سرم صد پاره چون شانه
ملامت مرد عاشق را چو باد اندر قفس باشد
کجا در گوش جان گیرد مرا زینگونه افسانه
کسی ابن یمین را گفت کورندست و میخواره
بتضمین گو بیا بشنو ز من این بیت مستانه
چراغ عالم علوی بهر روزن دهد نوری
تواش در صومعه بینی و من در کنج میخانه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دیوانگی ناشی از آن سخن میگوید. او به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و میگوید که عقل و هوش را از دست داده است. دل او به شدت از عشق معشوق اشباع شده و از او بیتاب و بیقرار است. شاعر بیان میکند که حتی اگر معشوق چهرهاش را بپوشاند، زیباییاش به حدی است که محیط اطراف را تحت تأثیر قرار میدهد و به نوعی محلی برای عشق و زیبایی میشود. او همچنین به این نکته اشاره میکند که عشقش تمامنشدنی است و حتی اگر دشمنانش به او آسیب برسانند، عشق و زیبایی معشوق همچنان در دل او باقی میماند. در نهایت، شاعر با تعجب به وضعیت خود مینگرد و میگوید که عشق و نور معشوق او را در دو فضای متفاوت از زندگی یعنی صومعه و میخانه قرار داده است.
هوش مصنوعی: موی او به گونهای مرا به خود وابسته کرده است که به خاطر عشق او، دیوانهوار از عقل و هوش خود فاصله گرفتهام و بیخبر از خودم شدهام.
هوش مصنوعی: کسی جز مجنون نمیتواند راز زیبایی لیلی را درک کند و عقل هیچ فرد باهوش دیگری به این حقیقت پی نخواهد برد.
هوش مصنوعی: اگر دل از کارش دلسرد شود، نمیتوانم آن را از جانم جدا کنم و هیچگاه نمیتوانم از محبوب فاصله بگیرم.
هوش مصنوعی: اگر در مجلس پرده از چهرهاش بردارد، زیباییاش باعث میشود دیوارهای خانهاش به زیارتگاه تبدیل شوند.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق او به قدری سرمست و شادان هستم که گویی زندگیام جاودانه است. نور چهرهاش همچون شعله شمعی است که قلبم را میسوزاند، درست مانند پروانهای که در کنار شعله میچرخد.
هوش مصنوعی: برای خوشنودی و محبت دوست، تلاش میکنم که هیچ آسیبی به وجود نیاورم و همچون آئینه صاف و بینقص باقی بمانم. حتی اگر دشمن مرا آزار دهد و به من آسیب برساند، من همچنان استوار میمانم و اجازه نمیدهم که این مشکلات مرا از پای درآورند.
هوش مصنوعی: اگر که کسی به دل عاشق انتقاد کند، مانند وزش باد در قفس است. این انتقادها نمیتواند به عمق جانم برسد و من را تحت تاثیر قرار دهد؛ زیرا من خود را در دنیای دیگری غرق کردهام.
هوش مصنوعی: شخصی به ابن یمین گفت که تو همچون آدمی نابینا و میخوار هستی. او پاسخ داد که بیا و از من این شعر شاد و سرمستانه را بشنو.
هوش مصنوعی: نور چراغ عالم علوی از هر روزنهای میتابد، تو آن را در صومعه خواهی دید و من آن را در گوشهٔ میخانه.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چرا این مردم دانا و زیرکسار و فرزانه
زیانشان مور را باشد دو درشان هست یک خانه
اگر ابروش چین آرد ، سزد گر روی من بیند
که رخسارم پر از چین است چون رخسار پهنانه
چو پیمانه تن مردم همیشه عمر پیماید
[...]
زهی بزم خداوندی زهی میهای شاهانه
زهی یغما که میآرد شه قفجاق ترکانه
دلم آهن همیخاید از آن لعلین لبی که او
کنار لطف بگشاید میان حلقه مستانه
هر آن جانی که شد مجنون به عشق حالت بیچون
[...]
شبی در خرقه رندآسا، گذر کردم به میخانه
ز عشرت میپرستان را، منور بود کاشانه
ز خلوتگاه ربانی، وثاقی در سرای دل
که تا قصر دماغ ایمن بود ز آواز بیگانه
چو ساقی در شراب آمد، به نوشانوش در مجلس
[...]
گرانجانی مکن یارا مشو در خوابِ مستانه
چو بانگِ صبح بشنیدی سبک برخیز مردانه
به مسمار ارادت خویشتن چون حلقه بربندی
اگر روزی دهندت ره درون بارِ میخانه
تو گردانی که در تفریق مجموعیم پس دانی
[...]
به گردت باد سردی هر دم از عشاق دیوانه
پریشانی زلفت را فراهم کی کند شانه؟
بلای جان شدی و من هم اول روز دانستم
که روزی بهر ما فتنه شود آن شکل ترکانه
مرا خود شورشی بوده ست، عشقت یار شد با آن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.