گنجور

 
ابن یمین

ای رخ زیبای تو رشک سمن

بنده بالای تو سرو چمن

طره مشکین تو عنبر فشان

پسته شیرین تو شکر شکن

بر رخ زیبای تو خال سیاه

نقطه عنبر زده بر نسترن

طیره شد از گیسو و بالای تو

طره شمشاد و قد نارون

خنده شیرین تو گر نیستی

کس بچه داند که تو داری دهن

جز خط و رخسار تو هرگز که دید

نافه چین هاله مشک ختن

در تن سیمین تو سنگیست دل

ای بت سنگین دل سیمین بدن

تا دل شوریده ابن یمین

در خم زلفین تو دارد وطن

عاشق رخسار تو گشت آنچنانک

نیستش از عشق تو پروای تن

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

کشتیی بر آب و کشتیبانش باد

رفتن اندر وادیی یکسان نهاد

نه خله باید، نه باد انگیختن

نه ز کشتی بیم و نه ز آویختن

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از رودکی
ناصرخسرو

چرخ پنداری بخواهد شیفتن

زان همی پوشد لباس پر دَرَن

شاخ را بنگر چو پشت دل شده

برگ را بنگر چو روی ممتحن

ابر آشفته برآمد وز دمن

[...]

سنایی

این دل و جان طبیعت سنج را

یک زمان از می طریقت سنج کن

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
سید حسن غزنوی

دوستان را بند گردان از وفا

ورنه باری از جفا دشمن من

چون نکردی یک زبانی لاله وار

ده زبانی نیز چون سوسن مکن

بد خوئی با هیچ کس هرگز مکن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سید حسن غزنوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه