ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۷

ای رخ زیبای تو رشک سمن

بنده بالای تو سرو چمن

طره مشکین تو عنبر فشان

پسته شیرین تو شکر شکن

بر رخ زیبای تو خال سیاه

نقطه عنبر زده بر نسترن

طیره شد از گیسو و بالای تو

طره شمشاد و قد نارون

خنده شیرین تو گر نیستی

کس بچه داند که تو داری دهن

جز خط و رخسار تو هرگز که دید

نافه چین هاله مشک ختن

در تن سیمین تو سنگیست دل

ای بت سنگین دل سیمین بدن

تا دل شوریده ابن یمین

در خم زلفین تو دارد وطن

عاشق رخسار تو گشت آنچنانک

نیستش از عشق تو پروای تن