حبذا نزهت ایام بهار
که برد ز اهل خرد صبر و قرار
سجع گویان شده از ذوق و طرب
قمری و فاخته بر سرو و چنار
وقت آنست که از خانه کنند
بتماشا سوی گلزار گذار
دشت از سبزه چو دریا در موج
ریخته گوهر عشرت بکنار
گوهر عشرت اگر میطلبی
گذری کن سوی آن دریا بار
ساقیا سبحه و سجاده بگیر
بر خمار برو باده بیار
نقد را دان که نبینم اثری
با تو امسال ز آینده و پار
اینجهان مزرعه آخرتست
هر چه خواهد دلت ایدوست بکار
دهقنت پیشه گرفت ابن یمین
تا هم از کشت خودش آرد بار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای پسر! جنگ بنه، بوسه بیار
این همه جنگ و درشتی به چه کار
جنگ یکسو نه و دلشاد بزی
خویشتن را و مرا رنجه مدار
هر دو روزی سخنی پیش مگیر
[...]
ساقیا جام دل افروز بیار
فتح شه یاد کن و می بگسار
فتح قنوج که شمشیرش کرد
اندرین فتح شه آورد شکار
لشکرش گرد برآورد از خون
[...]
«حا» ش حاشا که بود گاه شمار
بجز از عد جنان نکته گزار
سازگار تو بود در همه کار
بر مراد تو بود کارگزار
ای جهاندار جهانگیر مدار
مهر عدل تو فلک را معمار
ای جهان از تو همه دم نوروز
وی هرات از تو همه روز بهار
دوش با دست تو همت میگفت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.