چون پسته خندان توأم در نظر آید
در دیده غمدیده عقیق و گهر آید
چون بر گذری بهر تماشای جمالت
از حجره دلگیر تنم روح بر آید
گر قصه پر غصه خود باز نمایم
هر گوش که باشد بوی این دردسر آید
گر جان طلبی بر سر دل پیش تو آرم
دانی که مرا قلب و روان مختصر آید
از سیم روان صورت حال دل زارم
هر لحظه کماهی همه بر لوح زر آید
در پای میفکن دل ما را چو سر زلف
به ز اینت همانا که بکار دگر آید
در زیر قبا چون که سیمینت به ببینم
خونابم از آن بار گران تا کمر آید
از عارض گلگون وی اینخسته دلانرا
شایسته و بایسته بسی گلشکر آید
بالای تو سرویست ولی ابن یمین را
امید چنانست که روزی ببر آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی معشوق است. شاعر با توصیف زیباییهای معشوق و تاثیر آن بر دل و جان خود، احساس درد و شوقش را بیان میکند. او به تماشای چهره محبوب اشاره میکند و میگوید که این دیدار جان او را زنده میکند. همچنین، شاعر از غم و دردهای خودش میگوید و عشقش را به صورت عمیق و واقعی ابراز میکند. در نهایت، او به امید روزی که دوباره معشوقش را ببیند اشاره میکند و زیباییهای معشوق را به گل و سرو تشبیه میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که تو را میبینم، مانند پستهای بشاش و شاداب به نظرم میرسی؛ اما در چشمان غمگینم، تو مانند عقیق و جواهر میدرخشی.
هوش مصنوعی: وقتی که برای تماشای زیباییات از کنار من میگذری، حس میکنم که روح من از این جمع آوری دلگیری آزاد میشود.
هوش مصنوعی: اگر داستان پر از غصهٔ خود را بازگو کنم، هر کسی که باشد، بوی این درد و مشکل را حس خواهد کرد.
هوش مصنوعی: اگر جانم را بخواهی، با دل و جانم در پیشت میآورم. میدانی که برای من قلب و روانم به اندازهای کوچک و مختصر است.
هوش مصنوعی: هر لحظه وضعیت ناگوار دلم مانند ماهی زنده و شاداب، بر روی صفحهای طلایی نمایان میشود.
هوش مصنوعی: دل ما را به پای می نریز، زیرا سر زلف هم از این موضوع با اهمیتتر است و در کارهای دیگر به کار میآید.
هوش مصنوعی: وقتی که زیر لباس تو را میبینم، دلنگرانی و غم شدید به من دست میدهد، بهطوری که احساس میکنم این بار سنگین غم تا کمرم را تحت فشار قرار داده است.
هوش مصنوعی: از چهرهی گلبون او، دلباختهها بسیار شایسته و سزاوار خوشیهای زیاد و زیباییهای گلگونهای میشوند.
هوش مصنوعی: در بالای تو درختی زیبا و سرسبز وجود دارد، اما ابن یمین امیدوار است که روزی بتواند به آن درخت دست یابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر روز مرا عشق نگاری بسر آید
در باز کند ناگه و گستاخ در آید
ور در بدو سه قفل گران سنگ ببندم
ره جوید و چون مورچه از خاک برآید
ور شب کنم از خانه بجای دگر آیم
[...]
هرگه که مرا ز آمدن تو خبر آید
از جان و دلم انده دیرینه برآید
بسیار عنا دیدم در کان گهر من
از بخت همی کانم نزد گهر آید
هر روز من از آمدنت شاد کنم دل
[...]
آخر چو بود عمر همه کام برآید
شب گر چه بود تیره هم آخر سحر آید
هر نکته که از زهر اجل تلختر آید
آن را چو بگوید لب تو چون شکر آید
در چاه زنخدان تو هر جان که وطن ساخت
زود از رسن زلف تو بر چرخ برآید
هین توشه ده از خوشه ابروی ظریفت
[...]
گر صبر کنی ور نکنی موی بناگوش
این دولت ایام نکویی به سر آید
گر دست به جان داشتمی همچو تو بر ریش
نگذاشتمی تا به قیامت که بر آید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.