هوای آنرخ چون ماه و زلف غالیه گون
بهیچ حال نخواهد شد از سرم بیرون
غلام دلبر خویشم که بامداد پگاه
چو سر ز حبیب بر آرد بطالع میمون
روا بود که پدید آید آفتاب دگر
ز عکس چهره او بر سپهر آینه گون
پیام دادم و گفتم که بوسه ایم بده
بگیر جان بعوض گر چه هست غرقه بخون
جواب داد که از سر برون کن این سودا
که این نشان جنونست و الجنون فنون
چو شاخ سنبل تر بر سمن کشد مفتول
شود بهر سر مویش هزار دل مفتون
فراز عارض چون روز و زلف او لیلیست
که عاقلان جهانرا همی کند مجنون
صبا چو سلسله زلف او بجنباند
خرد برغبت خود سر بر آورد بجنون
ز عشق آن دهن همچو میم و زلف چو جیم
مرا شدست قد چون الف خمیده چو نون
چو یاد چشمه حیوانش بگذرد بدلم
ز موج چشمه چشمم خجل شود جیحون
سزد که درد دل من دوا پذیر شود
اگر ز حقه لعلش بمن رسد معجون
اگر چه عارض دلدار من دو هفته مهست
ولی بحسن چو ماه نو است روز افزون
ستم همیکند آن ماهروی بر دل من
سزد که عرضه کنم حال خویشتن اکنون
به پیش سرور گیتی علاء دولت و دین
که باد مهر جلال وی از زوال مصون
بگاه عزم دهد خاک را چو با دشتاب
بوقت حزم دهد باد را چو خاک سکون
بدست سایس عدلش زبون شد ابلق دهر
اگر چه سرکش و بدخوی و تند بود و حرون
طبیب حاذق دار الشفای معدلتش
بفتنه داد ز بهر نجات خلق افیون
چو نعل گشت هلال و چو جل شد اطلس چرخ
ز بهر موکب جاهش بحکم کن فیکون
ز بهر خیمه جاهش سپهر ساخته کرد
ز خیط فجر طناب از عمود صبح ستون
اگر عدوش کشد سر بماه چون نمرود
فرو برد بزمین آسمانش چون قارون
نخست کسوت خصمش چو کرم قز کفن است
تو آن مبین که بود کسوت اطلس و اکسون
بهای تره یکروزه خوان همت اوست
هر آن ذخیره که در بحر و کان بود مخزون
معالم کرمش در زمانه قانونی است
که هست مختصری فیض ابراز آن قانون
هزار یک نشود گفته از فضایل او
اگر هزار مجلد بدان کنم مشحون
گهی که حکمت تو با بیان کند تقریر
باستفادتش آید هزار افلاطون
بزرگوار وزیرا توئی که خاطر تو
نماند مشگل و صعبی که آن نکرد زبون
ضمیر روشنت از راه کشف میداند
که چیست راز پس پرده سپهر درون
زمانه خصم ترا کرد زآن بسنگ نیاز
بسنگ اگر چه که گردن فراز بد چو هیون
سخن بنزد تو آوردن آنچنان باشد
که سوی خطه کرمان کسی برد کمون
ز یمن مدح تو ابن یمین یساری یافت
که کرد جمله جهان پر ز لولو موزون
دعای جاه تو از هر چه گویم اولیتر
مباد جز باجابت دعاء من مقرون
همیشه تا که بود گوژپشت و سرگردان
زرشک رفعت جاهت سپهر انگلیون
کسی که با تو نه بر سمت مستقیم بود
خمیده قامت و سرگشته باد چون گردون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه به توصیف حالات و احساسات شاعر در عشق به محبوبش میپردازد. شاعر با اشاره به زیباییهای محبوب، شباهت او به ماه و زلفهایش را توصیف میکند و از عواطفی چون جنون و شیدایی ناشی از عشق سخن میگوید. او همچنین به تأثیر چشمان محبوب بر دلش و رنجهایی که از دوری و نرسیدن به او میکشد، اشاره میکند.
شاعر احساساتش را صادقانه بیان میکند و نگران است که برای ابراز عشقش به محبوب، مورد تمسخر و قضاوت قرار گیرد. او در تلاش است تا حال خود را به شخصی با قدرت و مقام بالا، که نشانهای از احترام و قدرشناسی است، عرضه کند. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید میکند که کسی که با او نیست، به مانند گردابی است که سرگردانی و ناراحتی به دنبال دارد.
این شعر به زیبایی مضامین عشق، جنون و تمایل به وصال را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: هوای آن چهره زیبا به مانند ماه و موهای خوشبو هیچ وقت از ذهن و دل من بیرون نمیرود.
هوش مصنوعی: من کنیز و خدمتگزار محبوبم هستم که در آغاز صبح، هنگامی که خورشید از کنار دوست برمیخیزد، خوشبختی و شگون را به همراه میآورد.
هوش مصنوعی: میتوانستیم آفتاب دیگری را تنها از تصویر چهره او در آسمان آینهای ایجاد کنیم.
هوش مصنوعی: پیامی فرستادم و گفتم که بوسهای به من بده و جانم را بگیر، هرچند که در خون غرق شدهام.
هوش مصنوعی: او گفت: این خیال را از ذهن خود بیرون کن، زیرا این تنها نشانهی دیوانگی است و دیوانگی دارای شیوههای خاص خود است.
هوش مصنوعی: وقتی که شاخ سنبل به سمن نزدیک میشود، موهای سر او مانند مفتول نرم و لطیف میشوند و بسیاری دلها به جذابیت او دلبسته میگردند.
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند روز و موهایش مثل لیلی است که حتی افراد باهوش جهان را دیوانه میکند.
هوش مصنوعی: نسیم وقتی که رشتههای موهای او را به حرکت درآورد، عقل پنهانی از روی عشق و شوق، سر از زیر پرده برداشت و دیوانهوار به او نگاه کرد.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق، دهانم مانند حرف میم شده و موهایم شبیه حرف جیم، به طوری که قد من مانند حرف الف خمیده و مانند حرف نون است.
هوش مصنوعی: زمانی که یاد چشمه حیات او از ذهنم بگذرد، دل من از تلاطم چشمه چشمانم شرمنده میشود.
هوش مصنوعی: شایسته است که اگر داروی درد دل من به من برسد، با کمک آن میتوانم خوب شوم. این دارو همان جواهری است که در دل او نهفته است.
هوش مصنوعی: اگرچه چهره محبوب من مانند ماه کامل فقط دو هفته است، اما زیبایی او به قدری است که هر روز بیشتر و بیشتر درخشان میشود.
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دلربا به دل من ظلم میکند و این ظلم برای او سزاوار است، چرا که حال و روز خود را اکنون به او نشان دهم.
هوش مصنوعی: در حضور بزرگترین سرور عالم، سلامتی و دین پایدار است. برکت و عظمت ایشان از هرگونه آسیب و زوال دور مانده است.
هوش مصنوعی: هنگامی که خاک تصمیم به فعالیت و تلاش میگیرد، به مانند دشتابی (سرعت و شتاب) عمل میکند و در زمانی که نیاز به آرامش و احتیاط است، باد به خاک سکون و آرامش میبخشد.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که در دنیای پر از چالش و سختی، گاهی اوقات ویژگیهای منفی و ناپسند ممکن است به یک فرد یا شرایط خاص غالب شود، ولی در نهایت، عدالت و حقیقت در پایان بر همگی تسلط پیدا میکند. به رغم ظاهر سرکش و دشوار، در نهایت آنچه که حق است پیروز خواهد شد.
هوش مصنوعی: در این بیت به این نکته اشاره میشود که یک پزشک ماهر، به خاطر نجات مردم، داروی آرامبخشی مانند افیون را در زمانهای پرجنجال و آشفتگی تجویز کرده است. این عمل او به نوعی بیانگر تلاش برای درمان و کاهش دردها و مشکلاتی است که ایجاد شدهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که هلال ماه شکل نعل شد و آسمان مانند پارچهای نرم و لطیف درآمد، به خاطر عظمت و مقام او، به فرمان خداوند، هر آنچه را که او بخواهد محقق میشود.
هوش مصنوعی: به خاطر خیمهای که او در آسمان برپا کرده، سپهر به دوختن صبح و شب پرداخته و از نور صبح تیرکهایی برای استحکام این خیمه درست کرده است.
هوش مصنوعی: اگر شخصی بخواهد بر ما تسلط یابد و به همان اندازه قدرتمند باشد که نمرود بود، او را به زمین میزنیم و به او نشان میدهیم که قدرتش مانند قارون به زودى ناپدید خواهد شد.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به نمای ظاهری و باطن انسانها اشاره دارد. پوشش یا ظاهر بیرونی ممکن است فریبنده باشد و ویژگیهای واقعی شخص را پنهان کند. در واقع، تحت پوششهای زیبا و جذاب میتوان ویژگیهای منفی یا ناپسند را نیز پنهان کرد. به همین دلیل، نباید به ظاهر ظاهری افراد اعتماد کرد، بلکه باید به صفات و رفتارهای واقعی آنها توجه کرد.
هوش مصنوعی: قیمت سبزی یک روزه به تلاش و همت او بستگی دارد و هر چیزی که در دریا یا معادن وجود دارد، ذخیرهای است که در اختیار او نیست.
هوش مصنوعی: در زمانهای که ما زندگی میکنیم، ویژگیهای خداوند به نوعی از قوانین خاصی پیروی میکند که تنها میتوان به طور مختصر از آن بهرهمند شد.
هوش مصنوعی: اگر هزار کتاب هم در مورد فضایل او بنویسم، باز هم نمیتوانم به تمامی فضایل او اشاره کنم.
هوش مصنوعی: گاهی حکمت تو به زبان درمیآید و بیان میشود، به گونهای که از آن بهرهمند میشوند، حتی هزاران افلاطون.
هوش مصنوعی: تو بزرگوار و باوقار هستی، زیرا خاطرت از هیچ مشکل یا دشواری آزرده نمیشود و زبان هیچ چیزی را برنمیتابد.
هوش مصنوعی: ضمیر آگاه و روشنت از طریق درک و کشف، میداند رازهایی که در پس پرده آسمان درون وجود دارد چیست.
هوش مصنوعی: زمانه با تو دشمنی کرد و تو را به سنگ نیاز انداخت، هرچند که تو همچون شیر سر بلند کردی.
هوش مصنوعی: آوردن سخن نزد تو مانند این است که کسی بخواهد تیر و کمان را به سمت کرمان ببرد.
هوش مصنوعی: از برکت ستایش تو، ابن یمین یساری توانست جهانی پر از لولوهای موزون را ایجاد کند.
هوش مصنوعی: دعای تو از هر چیزی که بگویم بهتر است، از این رو باشد که فقط با قبول دعای من مرتبط است.
هوش مصنوعی: این بیت به اشاره به همیشه بودن و وجود داشتن افرادی میپردازد که علیرغم نواقص یا شرایط دشوار، در عین حال از نظر مقام و منزلت ارزشمند و برجسته هستند. این موضوع به نوعی نشاندهندهٔ استقامت و قدرت در مواجهه با چالشها و ناملایمات زندگی است.
هوش مصنوعی: کسی که در کنار تو قرار ندارد و از مسیر درست منحرف شده است، همانند بادی است که به سمتهای مختلف میوزد و حالتی گیج کننده و کج دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بتی که سجده برد پیش او مه گردون
به نیکوئی بر او نیکوان دیگر دون
بدان دو لاله مصقول دل کند مشغول
بدان دو سنبل مفتول دل کند مفتون
اگر نوان و نگونست زلف او چه عجب
[...]
چو اشک ابر به گل برچکیده بینم خوی
بر آن دو عارض گلگون و آن دو زلف نگون
شگفت نیست ز آتش بکاهد آب ولی
ز آتش دلم آب دو دیده گشت فزون
چرا فروخته تر باشد آتش رخ تو
[...]
شدست روز همه خلق فَرّخ و میمون
به روزگار شه نیکبخت روزافزون
شه زمانه ملکشاه کافرید خدای
همیشه طالع او سعد و طلعتش میمون
به طلعتش همه ساله منورست زمین
[...]
چو از حدیقهٔ مینای چرخ سقلاطون
نهفته گشت علامات چتر آینه گون
ز نقشهای عجیب و ز شکلهای غریب
صحیفه های فلک شد چو صحف انگلیون
جناح نسر و سلاح سماک هر دو شدند
[...]
زهی محل رفیعت ز حد و هم بیرون
نهاده گوشه مسند بر اوج نه گردون
امام مشرق و اقضی القضاه روی زمین
که مثل تو ننماید سپهر آینه گون
خرد نداند گفتن مناقب تو که چند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.