نصیر الملک هم دیدی که ناگاه
جهان و زندگی را کرد بدرود
اگر چه تندخو می بود الحق
کسی را هم ز خود مأیوس ننمود
ز عشرت در به روی خود اگر بست
در آسودگی بر خلق بگشود
زیان برد ار کسی از خوی تندش
بسی بردند از انصاف او سود
به اجحاف کسی راضی نگردید
به آزار دلی دامن نیالود
پی تاریخ سال رحلت او
«بلنداقبال» اندر فکر میبود
دو کس دیدم که میگفتند با هم
نصیر الملک را حق عفو فرمود
۱۳۱۱قمری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیارم بر کسی این راز بگشود
مرا از خال هندوی تو بفنود
به وصفش هم نشاید گفت کی بود
کجا هستیش را مدت نپیمود
چو صاحب طالع خویش است مسعود
ملک مسعود ابراهیم مسعود
به عدل و فضل و جود و حشمت و جاه
رسانید است عالم را به مقصود
جهانی داندش دانا نه فانی
[...]
وزیر شاه سعد الملک مسعود
چو سعد آباد کرد از روی محمود
که سعدین فلک مسعود گشتند
ز سعدالملک سعد آباد مسعود
ملک مسعود را گوئی عطا داد
[...]
و گر گردی ز مشتی خاک خشنود
تورا نبود زیان ما را بود سود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.