گنجور

 
بلند اقبال

بر ذوالجناح شد چو شه بی‌سپه سوار

گفتی که آفتاب عیان شد ز کوهسار

کلثوم در برابرش آمد علم به کف

زینب به پیش مرکب او شد رکابدار

گفتش روی و می‌رودم روح از بدن

باز آی پیش از آنکه بمیرم در انتظار

در آتش است بی‌تو دل و جان من مگر

آبی زند بر آتش من چشم اشکبار

دور از تو زندگی به چه کار آیدم دگر

بعد از تو خاک بر سر من باد و روزگار

نبود روا تو کشته ومن زنده در جهان

بادا فدایی تو من و همچو من هزار

بگذار سیر سیر گل عارضت کنم

عمر و امید کو که ببینم دگر بهار؟

پیش آر سر که بوسه زنم بر گلوی تو

زان پیشتر که سر بردت شمر نابکار

ما بی‌‌تو در میانهٔ این قوم چون کنیم

راهی نه در فرار و پناهی نه درقرار

شاه شهید چون بشنید این سخن کشید

سوزنده آهی از دل و بگریست زار زار

گفتا که نوشداروی دوری صبوری است

دل را بده رضا به قضاهای کردگار

دارم وصیتی بشنو از زبان من

آنرا به جای آر پس از من به جان من

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

ای خواجه، این همه که تو بر می‌دهی شمار

بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار

مار است این جهان و جهانجوی مارگیر

از مارگیر مار برآرد همی دمار

کسایی

نیلوفر کبود نگه کن میان آب

چون تیغ آب‌داده و یاقوت آبدار

همرنگ آسمان و به کردار آسمان

زردیش بر میانه چو ماه ده و چار

چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کسایی
عنصری

از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار

در دست مشک دارم و در دیده لاله زار

بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ

با لاله کار دارم از آن روی لاله کار

ماندست چون دل من در زلف او سیر

[...]

فرخی سیستانی

یکروز مانده باز زماه بزرگوار

آیین مهر گان نتوان کرد خواستار

آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش

با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار

ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
عسجدی

باران قطره قطره همی بارم ابروار

هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار

ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل

ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار

یاری که ذره ذره نماید همی نظر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه