با زلفت از بوهمسری چون مشک تاتاری کند
رخساره تاری زاین گنه در نافه اش تاری کند
گفتی به چشم مست خودتا دل ز هشیاران برد
چشم تونگذارد که کس یک لحظه هشیاری کند
من پارسایم ای پسر شوم ترسا ز بس
کز راست و ز چپ زلف تو بر دوش زناری کند
در پیش چشمت کی کند قصاب قصابی دگر
یا با وجود زلف تو عطار عطاری کند
نشنیده ای کاندر جهان باشد مکافاتی مگر
خویت چرا با ما چنین دایم دل آزاری کند
در زیر بار غم دلم چون بختی مست آمده
بختی چومست آیدکجا باک از گرانباری کند
ز آن چهر شنگرفی بود اشکم به رخ شنگرف گون
روزمرا نیلی صفت آن خط زنگاری کند
دریا شود روی زمین طوفان نوح آید پدید
ار چشم را رخصت دهم تا اشک را جاری کند
افغان بلند اقبال چندازهجر داری روز و شب
آخر شود روزی وصال اقبالت ار یاری کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد و حسرت و شوق عاشق را به تصویر میکشد. شاعر با ذکر زلف و چشم معشوق، تأثیر عمیق آنها بر خود را بیان میکند و از ناتوانی در هشیاری و مقاومت در برابر عشق سخن میگوید. همچنین، شاعر از غم و اندوه ناشی از فراق و امید به وصل با معشوق صحبت میکند و در نهایت به حالتی از انتظار و اشتیاق برای روزی که دوباره همدیگر را ملاقات کنند، اشاره مینماید.
هوش مصنوعی: با موهایت مانند مشک تاتاری، چهرهات را زیباتر میکند و این گناه باعث شده در موی او تارهای مرموزی به وجود بیاید.
هوش مصنوعی: تو با چشمان مستت به من گفتی که دل هشیاران را میبردی. چشمان تو به گونهای است که نمیگذارد هیچکس حتی برای یک لحظه هم هشیار بماند.
هوش مصنوعی: من آدمی پرهیزگار هستم، اما گاهی به خاطر زلفهای تو، که به مانند زنجیری به دوش میافتد، در حالت ناامیدی و گناه قرار میگیرم.
هوش مصنوعی: چطور ممکن است قصابی به کار دیگری مشغول شود یا عطار از بوی زلف تو غافل شود؟
هوش مصنوعی: آیا نشنیدهای که در این دنیا عواقبی وجود دارد؟ چرا تو با ما اینگونه دائماً دل ما را میآزاری؟
هوش مصنوعی: دل من تحت فشار غم، شبیه به بختی است که مست شده. وقتی بختی مست میآید، دیگر نگران سختیها و سنگینی بار نمیشوم.
هوش مصنوعی: اشکم به خاطر چهره زیبا و سرخ او مثل رنگ روشن شنگرف بر روی صورتم میریزد و در این روز، آن خط سبزرنگ، تصویر من را به رنگ نیلی در میآورد.
هوش مصنوعی: اگر دریای زمین طوفان نوح را به وجود آورد، من اجازه میدهم تا چشمانم اشک بریزد و احساساتم را آزادانه نشان دهد.
هوش مصنوعی: ای افغان، با این که تو به خاطر دوری از معشوق خود شب و روز را میگذرانی، اما بالاخره یک روز وصال و دیداری برایت پیش خواهد آمد، اگر سرنوشت به تو کمک کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون سایبان آفتاب از مشک تاتاری کند
روز من بد روز را همچون شب تاری کند
از خستگان دل می برد لیکن نمی دارد نگه
سهلست دل بردن ولی باید که دلداری کند
زینسان که من دنیا و دین در کار عشقش کرده ام
[...]
آن کیست کز رویِ کرم، با ما وفاداری کند
بر جایِ بدکاری چو من، یک دَم نکوکاری کند
اول به بانگِ نای و نی، آرد به دل پیغامِ وی
وانگه به یک پیمانه مِی، با من وفاداری کند
دلبر که جان فرسود از او، کامِ دلم نَگْشود از او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.