گنجور

 
بلند اقبال

کس نظر بررخ جانان نکند

که زدل ترک سر و جان نکند

با دلم آن‌چه کند مژه تو

نیشتر با رگ شریان نکند

آن‌چه روی تو کند با تن من

ماه تابنده به کتان نکند

آنچه با من سر و زلف تو نمود

با مریضی شب هجران نکند

آن‌چه کرد است به من هجر رخت

برق سوزان به نیستان نکند

بسته بند تو آزاد بود

خسته درد تو درمان نکند

همچو من هرکه بلند اقبال است

جای جز بر در جانان نکند

 
sunny dark_mode