لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
بلند اقبال

مدار باک ز تکفیر و بیم از توبیخ

بکن به شیشه می ریشه غم از بن و بیخ

مگر نه چشم تومست است و کرده میل کباب

دل مرا به کف آور بگیر از مژه سیخ

منجم ابرو وچشم تو را بدیدوبداد

خبر ز فتنه که درقوس کرده جا مریخ

چو حلقه باز به روی تو دیده دارم باز

به جای مژه بکوبند گر به چشمم میخ

شراب و شهد خورد بی تو گر بلنداقبال

شود به خاصیت این همچو آهک آن زرنیخ

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سعدی

اگر ز باغ رعیّت مَلِک خورد سیبی

بر آورند غلامان او درخت از بیخ

به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد

زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه