پرده از لعل بر شکر بستی
چنبر از مشگ بر قمر بستی
هر کرا خون به غمزه بگشادی
رگ جانش به گلشکر بستی
موی کردی مرا ز عشق و چو مور
از پی خون من کمر بستی
تا نیاید خیال وصل به شب
ره خوابم به غمزه بر بستی
چون شکستی ز غم در دل من
در باغ وصال در بستی
کارگر نیست ناوک سحرم
که ره ناوک سحر بستی
گره جان کنون گشاد مجیر
که تو همت به وصل در بستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلبستگی عمیق شاعر به محبوبش است. شاعر با توصیف زیباییهای محبوبهاش، احساسات و غمهای خود را بیان میکند. او به موانع و دردهای ناشی از چنین عشقی اشاره دارد و میگوید که چه قدر برای وصال به محبوبش منتظر است. هر بخش از شعر به نوعی از زیبایی و تأثیرات عشق بر زندگی و احساسات شاعر صحبت میکند. در نهایت، شاعر از محبوب میخواهد که به وصال و پیوندی عمیقتر با او راه بدهد.
هوش مصنوعی: تو زیباییهای خاصی از خود به نمایش گذاشتی؛ لبهای شیرین و خوشعطر تو مانند لعل، و موهای خوشبو و سیاهت همچون هالهای دور چهرهات است.
هوش مصنوعی: اگر کسی با چشمان زیبا و دلربایش قلب کسی را به درد آورد، همان دل را به عشق خود جذب کرده است.
هوش مصنوعی: موی تو مرا به عشق پیچانده و تو مانند موریانهای هستی که برای شکار من آماده شدهای.
هوش مصنوعی: تا زمانی که فکر وصال (دیدار) به شب نرسد، خوابم را به زیبایی چشمک زدن تو بستهای.
هوش مصنوعی: زمانی که غم تو دل من را شکست، در باغ وصال تو گشوده شد.
هوش مصنوعی: کارگر، یعنی شخصی که کار میکند، نیست آن ابزاری که شب را روشن میکند و به صبح نزدیک میشود، که تو راهش را مسدود کردهای.
هوش مصنوعی: اکنون سختیهای زندگی را رها کن، زیرا تو نیز ارادهات را به وصل و پیوند با دیگران اختصاص دادهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در بهشت از نه اکل و شُربستی
کی ترا زی نماز قربستی
در بهشت ارنه اکل و شربستی
کی ترا زین نماز قربستی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.