گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

اهتمام و شوق اگر یاور شود

مرد خامل ذکر نام‌آور شود

شوق را باطل مکن در خویشتن

تا ز نورش خاطرت انور شود

کاتش تابان به خاکستر درون

گر بماند دیر، خاکستر شود

کودکی نقاش بشناسم که داشت

آرزو تا قائد کشور شود

چون که‌قائد گشت‌لشگر گرد کرد

تا به گیتی بر سران سرور شود

پس عجب نی گرز گشت روزگار

مردک نقاش اسکندر شود

دیده‌شدکاندر جهان‌از فیض رب

کودکی نجارپیغمبر شود

تاکه اوضاع جهان بر باطل است

کی تواند حق ضیاگستر شود

تا بود قدر و شرف محکوم زر

هرکه ناکس‌تر، مقدس‌تر شود

علم باید تا جهان گیرد نظام

کار باید تا جهان چون زر شود

فکر دیگر باید و مردی دگر

تاکه اوضاع جهان دیگر شود

خدمت استاد باید دیرگاه

تاکه دانشجوی دانشور شود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شمارهٔ ۸۲ - جهد و کوشش به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
اسیری لاهیجی

عشق باید تا خرد انور شود

کیمیا باید که تا مس زر شود

صائب تبریزی

بخل ممسک از می افزونتر شود

سخت تر گردد گره چون تر شود

گوشه گیری آب روی عزت است

قطره در جیب صدف گوهر شود

حرص را نشو ونما از آرزو ست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه