نهفته روی به برگ اندرون گلی محجوب
ز باغبان طبیعت ملول و غمگین بود
زتاب و جلوه اگر چند مانده بود جدا
ولی ز نکهت او باغ عنبرآگین بود
ز اوستادی خورشید و دایگانی ماه
جدا به سایهٔ اشجار، فرد و مسکین بود
نه با تحیت نوری ز خواب برمیخاست
نه به افسانهٔ مرغی سرش به بالین بود
فسرده عارض بیرنگ او به سایه، ولیک
فروغ شهرت او رونق بساتین بود
کمال ظاهر او پرورش گر ازهار
جمال باطنش آرایش ریاحین بود
به جای چهرهفروزی به بوستان وجود
نصیب او ز طبیعت وقار و تمکین بود
چگونه چهره فروزد تنی که سوزی داشت
چگونه جلوه فروشد دلی که خونین بود
ز ازدحام هواها مصون که برگردش
ز دور باش حقیقت مدام پرچین بود
چه غم که بر سر باغ مجاز جلوه نکرد
گلی که از نفسش طبع دهر مشکین بود
به خسروان سخن ناز اگر فروخت رواست
شکر لبی که خداوند طبع شیرین بود
کسی که عقد سخن را به لطف داد نظام
ز جمع پردگیان بیخلاف، پروین بود
جلیس بیت حزن شد چو یوسفش کم گشت
غم فراق پدر هرچه بود سنگین بود
به نوبهار حیات از خزان مرگ، به باد
شد آن گلی که نه در انتظار گلچین بود
اگرچه آرزوی زندگی ببرد به گور
ولی به زندگی امیدوار و خوشبین بود
اگرچه حجلهٔ رنگین به کام خویش نساخت
ولی ز شعر خوشش روی دهر رنگین بود
ندیده کام جوانی جوانه مرگش کرد
سپهر پیرکه با اهل معنی اش کین بود
شگفت و عطر برافشاند و خنده کرد و بریخت
نتیجهٔ گل افسرده عاقبت این بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف گلی محجوب و غمگین میپردازد که به دلیل وضعیتش از باغبان طبیعت ملول و ناراحت است. این گل، علیرغم اینکه جاذبهها و زیباییهایی دارد، اما درونش غم و سوزی عمیق نهفته است. او به طور نمادین به مسائلی مانند فقدان و ناامیدی اشاره میکند و نشان میدهد که اگرچه انتظار و امید به زندگی در دلش وجود دارد، اما سرنوشتش به سمت مرگ و زوال پیش میرود. شاعر با نگاهی فلسفی، به تناقضات زندگی و حقیقت فراق نیز میپردازد و در نهایت، نتیجه غمانگیز این گل را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: یک گل زیبا و پنهان در بین برگها وجود دارد که به دلیل عدم توجه باغبان طبیعت، غمگین و دلگیر شده است.
هوش مصنوعی: اگرچه زیبایی و جاذبه او مدتی باقی مانده بود، اما از عطر و بوی خوش او، باغی پر از عطر مانند عطر عنبر شکل گرفته بود.
هوش مصنوعی: این جمله به تصویر کشیدن یک منظره زیباست که در آن انسانها در زیر سایه درختان زندگی میکنند. در این تصویر، خورشید و ماه به عنوان نمادهای بزرگی و روشنی نمایان هستند و انسانها به ویژه فقیران و آدمهای معمولی در کنار هم آرامش مییابند و از زیبایی طبیعت بهرهمند میشوند.
هوش مصنوعی: نه آنچنان که باید با سلام و احترام از خواب بیدار میشد و نه به خاطر داستانی دربارهٔ پرندهای روی بالینش مینشست.
هوش مصنوعی: صورت بیرنگ او مانند سایهای افسرده است، اما نور و شهرت او باعث رونق و شکوفایی باغها و زمینها شده است.
هوش مصنوعی: کمال ظاهری او مانند پرورشدهندهای است که زیبایی باطنش را با گلها و عطرها آرایش میکند.
هوش مصنوعی: به جای اینکه به زیباییهای ظاهری توجه کند، او از طبیعت خود وقار و آرامش را به ارث برده است.
هوش مصنوعی: چگونه میتواند کسی که در درونش آتش سوزان است، چهرهای شاداب و خوشحالی داشته باشد؟ و چگونه دلی که پر از درد و رنج است، میتواند ظاهری زیبا و جذاب نشان دهد؟
هوش مصنوعی: از شلوغی و هياهوها دور باش تا همیشه بتوانی به حقیقت دسترسی پیدا کنی، چراکه حقیقت همواره در پس پرده قرار دارد.
هوش مصنوعی: چه تاسف که در باغ دنیا گلی که بوی خوشش میتوانست زندگی را معطر کند، ظاهر نشد. این گل که میتوانست زیبا و دلنشین باشد، نشاندهندهی لطافت و زیبایی زمانه بود.
هوش مصنوعی: اگر کسی زبانش را به گفتار دلنشین و شیرین بگشاید، میتوان آن را پذیرفت و شکرگزار بود، زیرا این ویژگی را خداوند به او داده است.
هوش مصنوعی: کسی که با زیبایی و شیرینی کلمات، نظم و ترتیب خاصی به سخن خود میدهد، همانند ستارهای در میان جمع زیبای هنرمندان است و هیچ گونه تضادی در کلامش وجود ندارد.
هوش مصنوعی: دوست و همنشین غمگین شد وقتی یوسف از او جدا شد و غم دوری پدر بر او سایه انداخت؛ هر چیزی که به او میرسید، سنگین و دشوار به نظر میآمد.
هوش مصنوعی: در بهار زندگی، با وزش باد، آن گلی که انتظار چیده شدن را نداشت، از بین رفت.
هوش مصنوعی: اگرچه آرزوهای زندگی ممکن است به دلایلی ناکام بمانند، اما او همچنان به زندگی با امید و خوشبینی نگاه میکند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه نتوانست به آرزوی خود برسد و زندگی رنگینی را تجربه کند، اما زیبایی شعر او باعث شد که در دل زمان و دنیا، نام و یادش ماندگار شود.
هوش مصنوعی: زندگی جوانی که هنوز به خوبی تجربه نکرده، به دست دوران و زمانهای که همواره با حکمت و معانی عمیق همراه است، به زودی به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: عطر گل به فضا پخش شد و خندهای به لبان آورد، اما در نهایت، این شادی نتیجهای از پژمردگی گل بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فروغ روی شریعت تویی که همواره
سواد مسند تو پشت ملّت و دین بود
تو شهسوار بدی در صف کرم آنگاه
که نقره خنگ سپهر از هلال نوزین بود
ز شوق گوهر لفظ تو ای بسا شبها
[...]
رفیق اهل و سرا امن و باده نوشین بود
اگر بهشت شنیدی بِساطِ دوشین بود
چه حال خوب و شب جمعۀ خوشی دیدیم
چه بودی ار شبِ هر جمعه حالِ ما این بود
عجب شبی به احبّا گذشت و پندارم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.