گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

نسیم صبحدم ازکوهپایه باز آمد

درخت سرو ز شادی به اهتزاز آمد

بیاکه طرهٔ سنبل زشوق گشت پریش

بیا که دیدهٔ نرگس به راه باز آمد

به یاد حضرت زردشت جام باده بنومن

که جشن حضرت جمشید جم فراز آمد

تو ناز می کن‌ و دل‌ می‌شکاف‌ و رخ می‌تاب

که پیش ناز توام نوبت نیاز آمد

ببین که از در فرغانه می‌وزد امروز

همان نسیم که دوش از ره حجاز آمد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شمارهٔ ۵۳ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عراقی

غلام حلقه به گوش تو زار باز آمد

خوشی درو بنگر، کز ره دراز آمد

به لطف، کار دل مستمند خسته بساز

که خستگان را لطف تو در کار، ساز آمد

چه باشد ار بنوازی نیازمندی را؟

[...]

جهان ملک خاتون

رسید مژده ی شادی که شاه باز آمد

خلاص یافت دل از غم که دلنواز آمد

نگارم ار چه بسی انتظار می فرمود

چو صد نگار کنونم ز در فراز آمد

مرا ز درد فراقش شکایتی می بود

[...]

اهلی شیرازی

سرشک شادی وصل ارچه جان گداز آمد

خوشم که دیگرم آبی بجوی باز آمد

بکعبه هر که ز بهر سجود شد ز درت

سری بسنگ زد آخر بعجز باز آمد

اگر چه عشق نخست از مجاز میخیزد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اهلی شیرازی
صائب تبریزی

دلم بجا زتماشای دلنوازآمد

شکار وحشیی از دام جست وباز آمد

چرا یکی نشود ده نشاط من کان شوخ

به صد عتاب شد وباهزارناز آمد

اگر چه از نظر آن دلبر گران تمکین

[...]

سعیدا

به من نه نامه از آن شوخ دلنواز آمد

همای رفته ز بخت بلند باز آمد

فکنده سر به زمین قاصدم به سوی تو رفت

چو دید قامت سرو تو سرفراز آمد

بجز ترانهٔ ناقوس نغمه راست نکرد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه