گنجور

 
سعیدا

به من نه نامه از آن شوخ دلنواز آمد

همای رفته ز بخت بلند باز آمد

فکنده سر به زمین قاصدم به سوی تو رفت

چو دید قامت سرو تو سرفراز آمد

بجز ترانهٔ ناقوس نغمه راست نکرد

اگرچه مطرب عشق از ره حجاز آمد

کسی است عاشق صادق که در شب هستی

چو صبح خوشدل و چون شمع جانگداز آمد

جهانیان و جهان و جمادیان و نبات

حقیقتی است که در صورت مجاز آمد

قسم به حضرت عزت که نازنینان را

خبر دهید سعیدای بی نیاز آمد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عراقی

غلام حلقه به گوش تو زار باز آمد

خوشی درو بنگر، کز ره دراز آمد

به لطف، کار دل مستمند خسته بساز

که خستگان را لطف تو در کار، ساز آمد

چه باشد ار بنوازی نیازمندی را؟

[...]

جهان ملک خاتون

رسید مژده ی شادی که شاه باز آمد

خلاص یافت دل از غم که دلنواز آمد

نگارم ار چه بسی انتظار می فرمود

چو صد نگار کنونم ز در فراز آمد

مرا ز درد فراقش شکایتی می بود

[...]

اهلی شیرازی

سرشک شادی وصل ارچه جان گداز آمد

خوشم که دیگرم آبی بجوی باز آمد

بکعبه هر که ز بهر سجود شد ز درت

سری بسنگ زد آخر بعجز باز آمد

اگر چه عشق نخست از مجاز میخیزد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اهلی شیرازی
صائب تبریزی

دلم بجا زتماشای دلنوازآمد

شکار وحشیی از دام جست وباز آمد

چرا یکی نشود ده نشاط من کان شوخ

به صد عتاب شد وباهزارناز آمد

اگر چه از نظر آن دلبر گران تمکین

[...]

عارف قزوینی

به کوی میکده هرکس که رفت باز آمد

ز قید هستی این نشئه بی‌نیاز آمد

هزار شکر که ایران چو کبک زخمی باز

برون ز پنجه شاهین و شاهباز آمد

بگو که پنهان گردند قاطعان طریق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه