نم باران ز بستان گرد رفته است
طبیعت را گلی از گل شکفته است
نسیم آزاد میآید به بستان
چرا پس مرغکان را دل گرفته است
عجب شوری بپاکردست بلبل
ندانم عشق در گوشش چه گفته است
به ما جز عشق و آزادی مده پند
که عاشق حرفمردم کم شنفته است
بهارا بیش ازبن درگوش ملت
مزن گلبانگ آزادی که خفته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییهای طبیعت در فصل بهار اشاره میکند و از احساسات و دلنگرانیها و عشق بلبل صحبت میکند. او میگوید که با وجود زیباییهای بهار و تعابیر آزادی، دل مرغکان گرفته است. شاعر همچنین از عشق و آزادی به عنوان مفاهیم مهم یاد میکند و به انتقاد از نگرشهای جامعه به این مسائل میپردازد، به طوری که گویی مردم هنوز در خواب هستند و نمیتوانند از آزادی واقعی بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: باران خفیفی از باغ آمده و طبیعت را با شکفتن گلی زیبا و سرسبز زینت بخشیده است.
هوش مصنوعی: نسیم ملایم و دلپذیر به باغ میوزد، اما چرا پرندگان از آن خوشحال نیستند و دلگیر به نظر میرسند؟
هوش مصنوعی: بلبل شور و شوق عجیبی به پا کرده و من نمیدانم در گوشش چه اسراری از عشق گفتهاند که اینطور دلتنگ و هیجانزده است.
هوش مصنوعی: به ما نصیحت نکن که فقط عشق و آزادی برای ما مهم است، زیرا عاشق تنها به حرفهای دیگران کمتر توجه میکند.
هوش مصنوعی: در فصل بهار، سخن از آزادی را در گوش مردم نزن، چرا که آنها هنوز بیدار نشدهاند و خواب گونهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
زهی بدری که او در خاک خفته است
زمین تا آسمان نورش گرفته است
چه میگوئی که هرگز کس نگفته است
در اسرار این معنی که سفته است؟
هنوزش تیغ فتح اندر نهفته است
هنوزش یک گل از صد ناشگفته است
در او راز دل گلها شکفته است
که تا اکنون کسی دیگر نگفته است
دل دانا که در عقل سفت ه است
ز یک دم صد هزار امید گفت هاست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.