گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

برخیز ساقیا بده آن جام خسروی

تا درکشم به یاد شهنشاه پهلوی

شاها به شوکت تو زیانی نمی‌رسد

گر یک نصیحت از من درویش‌ بشنوی

بنشین درون قلب رعیت که‌ این مکان

ایمن‌تر است و نغزتر از بزم خسروی

از ما متاب رخ که جوانان نامدار

خوش داشتند صحبت پیران منزوی

اکرام کن به مردم افتاده ضعیف

شکرانهٔ خیال خوش و بازوی قوی

منما غضب بر اهل ادب تا نه نو شود

فردوسی و ملامت محمود غزنوی

شاها به ‌قول هرکس و ناکس‌، بر اهل فضل

زنهار بدمکن که پشیمان همی شوی

شاها وجود مرد هنرپیشه کیمیاست

توکیمیا گذاری و دنبال زر دوی

پند بهار گوهر درج سعادتست

از گوهرت سزد که‌ بدین گفته بگروی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

بی قیمت است شکر از آن دو لبان اوی

کاسد شد از دو زلفش بازار شاهبوی

این ایغده سری به چه کار آید ای فتی

در باب دانش این سخن بیهده مگوی

تا صبر را نباشد شیرینی شکر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رودکی
فرخی سیستانی

ای قصد تو به دیدن ایوان کسروی

اندیشه کرده ای که بدیدار آن روی

ایوان خواجه با توبه شهر اندورن بود

دیوانگی بود که تو جای دگر شوی

آن کس که هر دو دید، مر ایوان خواجه را

[...]

منوچهری

بنمود چون ز برج بره آفتاب روی

گلها شکفت بر تن گلبن به جای موی

چون دید دوش گل را اندر کنار جوی

آمد به بانگ فاخته و گشت جفتجوی

قطران تبریزی

آن ماه سرو بالا آن سرو ماه روی

از روی او دلم نشکیبد به هیچ روی

چشمم ز مهر ماهش گشته بسان ابر

جسمم ز عشق سروش گشته بسان موی

اشک و رخم ز عشقش چون برگ در خزان

[...]

وطواط

ای بازوی شریعت از اقبال تو قوی

تابنده از جمال تو آثار خسروی

هر گه که در مهم معالی ندا دهی

جز پاسخ متابعت از چرخ نشنوی

فتنه غنوده گشت در ایام تو، که تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه