پاییز به رغم نیّر اعظم
افراخت به باغ و بوستان پرچم
همچون گه امتحان یکی دژخیم
در خشم و لبانش پر ز باد و دم
طفلان چمن ز هیبتش لرزان
رخزرد و نژندچهر و بالاخم
هرکو پی امتحان فراز آید
بیرون کندش ز بوستان در دم
بر سنگ زند دوات مینا را
وز هم بدرد کتاب اسپر غم
شیرازه کشد ز دفتر کوکب
معجر فکند ز عارض مریم
افتد گل اختر از فراز شاخ
زین جور، به زیر پای نامحرم
بر باد دهد بیاض داودی
وز پیکر یاسمین کشد ملحم
از سبزه و گل تهی شود گلشن
چون علم ز صدر خواجهٔ عالم
دستور معارف آنکه نشناسد
خود گوز از کوز و شلغم از بلغم
یکچند ز مهر بود با خواجه
پیوند وفاق بنده مستحکم
گفتم که وزیر ازین گرامیتر
نازاده ز پشت دودهٔ آدم
دیدم همه خلق دشمنند او را
نامش نبرند جز به لعن و ذم
گفتم که به علم وی حسد ورزند
کاین خواجه بود ز دیگران اعلم
چون یافتمش که نیست در واقع
آن علم که با حسد شود توأم
گفتم که به جاه او حسد آرند
قومی که فروترند ازین سُلّم
دیدم وزرا هم اندربن معنی
هستند شریک خلق بیش و کم
گفتم به یقین ز خلق نیکویش
تشویر خورند اندرین عالم
کاین خواجه ز خوی خوش سبق برده است
در عالم خود ز عیسی مریم
مردانگی و وفا و خوشعهدی
در ذات شریف او بود مدغم
این خوشمنشی و همت والا
با بدمنشان کجا شود همدم
اهریمن هست منکر جبریل
گرسیوز هست دشمن رستم
یکچند بدین خیالها بودم
مستغرق مدح خواجهٔ اعظم
هر جا که حدیث رفتی از خواجه
گفتی شدهام به مدحتش ملهم
تا نوبت امتحان فراز آمد
وز تنگ شکر پدید شد علقم
نبسوده هنوز دست، شد معلوم
چرم همدان ز دیبهٔ معلم
معلومم شد که هیچ بارش نیست
این جفته گذار کُرهٔ بدرم
گه گاه به قند مشتبه گردد
کز دور سپید میزند شغلم
ذوقش چو عقیده اش کج اندر کج
فکرش چو سلیقهاش خماندر خم
آنگه که به علم برگشاید لب
آنگه که به نطق برگشاید فم
تحقیقاتی کند پراکنده
گویی که ز دست چرس و می با هم
دیوانگی و سفاهتی مخلوط
پس کبر و جلافتی بدان منضم
هر شخص نجیب از درش محروم
هرگول و سفیه در برش محرم
شهرتطلب است و نامجو، لیکن
بر قاعدهٔ برادر حاتم
گر کس نبود مراقبش ناگه
شاشد به میان چشمهٔ زمزم
با جامعهٔ محصلین باشد
دشمن، چو بخیل آهوان ضیغم
خواهد که محصلین بیثروت
بی علم زیند و اخرس و ابکم
گوید که چو علم عامه شد افزون
بقال و لبوفروش گردد کم
باید که خواص و اغنیا باشند
با علم وعوام خلق لایعلم
گر خوف ز شه نباشدش یکروز
در خمرهٔ کودکان بریزد سم
امسال در امتحان شاگردان
بگشاد عناد فطریش پرچم
از شدت خبث، جمله را ردکرد
بنواخت به علم ضربتی محکم
هرگوشه که بد معلمی دانا
زد نیش بر او چو افعی ارقم
هرجای که دید لوطیئی نادان
بر جمع افاضلش نمود اقدم
از قوت معلمین فاضل کاست
بنهاد به صرفه مبلغی برهم
بخشید سپس هزارگان دینار
آن راکه نبود قدر یک درهم
در راه کتابهای بیمصرف
تقسیم شد آنچه بد درین مقسم
گویی که در انتخاب هر چیزی
بودست به کجسلیقگی ملزم
شخص عربی گماشت تا سازد
در سیرت شیعیان یکی معجم
اسرار طبیعی و مقالیدش
پرکرده جهان و نزد تا مبهم
او زر به شفای بوعلی بخشد
تابنهد از آن به زخم ما مرهم
از ترجمهٔ شفا چه سود امروز
کی قطره کند برابری با یم
آنجا که بر آسمان پرد مردم
نازش نسزد بر اشهب و ادهم
این نخبهٔ کار او است خود بنگر
تا چیست بقیتش ز کیف و کم
ای خواجه دریغ لطف شاهنشه
بر چون تو سفیه پر ز باد و دم
غبنا که دراز مدتی دل را
در دوستی تو داشتم خرم
پنداشتم ار مرا غمی زاید
در چشم تو ازغم من آید نم
آوخ که ز جبن و غفلت افزودی
هنگامهٔ بستگی غمم بر غم
خواهم که حمایت از تو برگیرد
آن آصف بارگاه ملک جم
تا با دوسه هجوآن کنم با تو
کت خانه شود حظیرهٔ ماتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف پاییز و تأثیر آن بر طبیعت و انسانها میپردازد. پاییز به شکل یک دژخیم و امتحانکننده، بخشی از زندگی را تحت فشار قرار میدهد. در این فصل، کودکان و طبیعت از هیبت آن لرزانند و آرامش را از دست میدهند. شعر به انتقاد از افراد فاسد و جاهطلب میپردازد که به علم و دانش حسادت میورزند و با تزویر و نیرنگ در صدد نفوذ به جامعه هستند.
شاعر از تجربیات خود در مواجهه با این معلمهای نامناسب و نالایق سخن میگوید و به رابطه خویشاوندی و اجتماعی میان افراد اشاره میکند. او به سوءاستفاده از مقام و علم اشاره کرده و از آفتهای کمخردی و جاهطلبی در میان مردم نالان است. در نهایت، شاعر آرزو دارد که دیگران از این سیاهیها فرار کنند و حمایت از افرادی با دانش و فضیلت پیدا کنند.
هوش مصنوعی: پاییز با وجود بزرگترین درختان، همچنان زیباییهای باغ و بوستان را به نمایش گذاشت و رنگ و لعاب خاصی به آن بخشید.
هوش مصنوعی: شبیه زمانی که تحت آزمایش قرار میگیری، او یک جلاد خشمگین است و دهانش پر از هوای متلاطم و تهدید است.
هوش مصنوعی: کودکان درختان گلزاری به خاطر زیبایی او چهرهای پریده و ناراحت دارند و به سرخی و تنگی در چهرهشان دیده میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که در آزمونها و چالشها موفق شود، به سرعت از محیطی که در آن رشد کرده، جدا میشود و به جایی برتر منتقل میشود.
هوش مصنوعی: بر روی سنگ، دواتی از شیشه میسازند و از این دوات، نوشتهای مینویسند که نشاندهندهی درد و غم است.
هوش مصنوعی: این متن به زیبایی و دلنشینی یک زن اشاره دارد که مانند ستارهای درخشان، خود را با ظرافت و زیبایی تزئین کرده است. او با لباسی زیبا مانند یک معجر (روسری یا پوشش) که به زیبایی بر سر دارد، جلوهای خاص و خیرهکننده از خود به نمایش میگذارد. این زن به نوعی از زیبایی مریم مقدس یاد میکند که به عنوان نماد پاکی و زیبایی شناخته میشود.
هوش مصنوعی: گل زیبا و باارزش از بالای درخت به دلیل طرز برخورد ناپسند و نامناسب، بر روی زمین و زیر پای کسی که شایسته آن نیست، سقوط میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که کاغذ سفید و خالی را به باد میسپارد و از جسم یاسمن رنگی میسازد. به طور کلی، این عبارت به زیبایی و لطافت طبیعت و هنر اشاره دارد.
هوش مصنوعی: اگر علم و دانش از قلب عالمان حذف شود، باغها و گلزارها نیز از سبزه و گل خالی خواهند شد.
هوش مصنوعی: هر کسی که خود را نشناسد و به درستی درک نکند که چه چیزهایی خوب و مفیدند، در انتخابهایش دچار اشتباه میشود و نمیتواند تفاوتها را تشخیص دهد.
هوش مصنوعی: مدتی با محبت و دوستی به خواجه وابسته بودم و این پیوند بنده را بهطور مستحکم نگه داشت.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که من به وزیر گفتم که هیچ کسی از او باارزشتر و گرامیتر نیست، زیرا او از نسل آدم است.
هوش مصنوعی: دیدم که همه مردم با او دشمن هستند و فقط نامش را با بدگویی و لعنت بر زبان میآورند.
هوش مصنوعی: گفتن من این است که برخی به علم او حسادت میکنند، زیرا این شخص از دیگران در دانش برتر و آگاهتر است.
هوش مصنوعی: وقتی که فهمیدم دانش واقعی آن نیست که با حسد همراه باشد.
هوش مصنوعی: گفتم که گروهی که پایینتر از جایگاه او قرار دارند، به خاطر موقعیت او حسادت میکنند.
هوش مصنوعی: دیدم که وزرای کشور نیز در این مورد مشابه مردم هستند و به طور کلی در مسائل با آنها شریکاند، خواه کم و خواه زیاد.
هوش مصنوعی: گفتم که به طور حتم مردم به خاطر خوبیهای او تحت تأثیر قرار میگیرند در این دنیا.
هوش مصنوعی: اینجا اشاره میشود که این مرد بزرگوار به خاطر شخصیت خوب و ویژگیهای نیکاش، در دنیای خود به مقام و جایگاهی رسیده است که حتی میتوان او را با عیسی مریم مقایسه کرد.
هوش مصنوعی: او ذاتاً مردانگی، وفا و خوشعهدی را در خود داشت.
هوش مصنوعی: خوی نیک و اراده بلند نمیتواند با افراد بد و ناپسند همنشین شود و کنار آنها قرار گیرد.
هوش مصنوعی: اهریمن دشمنی است که نیکی را انکار میکند. جبریل، که نماد خوبان و پیامآوران الهی است، در برابر اوست. گرسیوز نیز به عنوان دشمن رستم، پهلوان بزرگ ایرانی، نمایانگر نیروهای شر و دشواریهایی است که قهرمانان با آن روبهرو میشوند.
هوش مصنوعی: مدتی به این افکار غرق شده بودم و در حال ستایش بزرگمردی بودم.
هوش مصنوعی: هر جا که درباره کسی صحبت کردم، نام آن شخص را گفتم و تحت تأثیر او قرار گرفتم.
هوش مصنوعی: زمانی که نوبت آزمایش و امتحان رسید، از سختی و تنگنا، شیرینی به وجود آمد.
هوش مصنوعی: دست هنوز آسیب ندیده و مشخص شده که چرم همدان از پارچهٔ معلم تهیه شده است.
هوش مصنوعی: این مضمون به این معناست که اکنون برایم روشن شده که هیچ فشاری و سنگینی از جانب این دو شخص یا این وضعیت به من تحمیل نمیشود و من آزاد و سبکبار هستم.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات سفید رنگی که از دور دیده میشود، میتواند شکر یا قند به نظر برسد.
هوش مصنوعی: وقتی ذوق کسی نادرست و منحرف باشد، افکارش نیز به همین شکل پیچیده و سردرگم خواهند شد.
هوش مصنوعی: زمانی که شخصی به علم و دانش اهمیت دهد و درباره آن صحبت کند، در حقیقت نشان دهندهی درک و آگاهی اوست.
هوش مصنوعی: تحقیقاتی انجام میدهد که به طور نامنظم و پراکنده است، گویی که در حال تناول خوراکی و نوشیدنی است.
هوش مصنوعی: دیوانگی و احمقنمایی در هم آمیخته است و به آن خودبزرگبینی و بدرفتاری افزوده شده است.
هوش مصنوعی: هر فرد با شرافت و نجابت، نمیتواند به هر کسی اجازه ورود به زندگیاش را بدهد، در حالی که افراد نادان و بیفکر به راحتی میتوانند به او نزدیک شوند.
هوش مصنوعی: او به دنبال شهرت و نامآوری است، اما مانند برادر حاتم، که معروف به بخشندگی بود، رفتار میکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی در کنار او نباشد، ناگهان ممکن است به بدترین حالت ممکن دچار شود، حتی در مکانی مقدس مثل چشمهٔ زمزم.
هوش مصنوعی: اگر با دانشآموزان دمساز نباشی، مانند آهوهایی خواهی بود که از شیر درنده میترسند.
هوش مصنوعی: میخواهد که دانشجویان فاقد ثروت و دانش، همچنین افرادی بدون توانایی صحبت و شنیدن زندگی کنند.
هوش مصنوعی: میگوید وقتی که دانش و آگاهی عمومی افزایش یابد، افراد بیپایه و سطحی مانند بقالان و فروشندگان لبوفروشی در جامعه کمتر میشوند.
هوش مصنوعی: باید افرادی با دانش و ثروتمند در کنار مردم عادی حضور داشته باشند، زیرا برخی از مردم اطلاعات کافی ندارند.
هوش مصنوعی: اگر کسی از سلطانی نترسد، روزی میتواند به راحتی سم را در خمرهٔ بچهها بریزد.
هوش مصنوعی: امسال در امتحان، دانشآموزان نشان دادند که با وجود کینه یا دشمنی ذاتی، توانستهاند خوش درخشند و موفقیت خود را به نمایش بگذارند.
هوش مصنوعی: به خاطر شدت کینه و بدی، همه را نادیده گرفت و با دانش و آگاهی، به طور محکم و قاطع پاسخ داد.
هوش مصنوعی: هر جا که یک معلم نادان و بد حضور داشته باشد، آنگاه مانند نیش زدن افعی، آسیب و ضرر به او وارد میشود.
هوش مصنوعی: هرگاه که دیدم فردی نادان و بیخبر بر جمع فرهیختگان جلوهگری و تظاهر میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر کمبود مالی، معلمین با استعداد دچار مشکل شدند و مبلغی که لازم بود، کاهش یافت.
هوش مصنوعی: پس از آن، هزاران دینار را بخشید، چون ارزشش به اندازه یک درهم هم نبود.
هوش مصنوعی: در مسیر مطالعه کتابهای بیفایده، آنچه ناپسند بود بین افراد تقسیم شد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در انتخاب هر چیز، با بیسلیقگی و ضعف ذاتی مواجهایم.
هوش مصنوعی: یک فرد عرب را استخدام کرد تا درباره سیرت و ویژگیهای شیعیان، کتابی تدوین کند.
هوش مصنوعی: رازهای طبیعت و کلیدهای آن تمام جهان را پر کرده و نزد ما هنوز مبهم و ناشناخته باقی ماندهاند.
هوش مصنوعی: او طلا را به درمان بوعلی هدیه میدهد تا از آن به عنوان دارویی برای درد ما استفاده کند.
هوش مصنوعی: امروز دیگر از ترجمهٔ کتاب شفا فایدهای نیست، چرا که یک قطره آب نمیتواند با یک دریا برابر شود.
هوش مصنوعی: در مکانی که زیبایی و جاذبهٔ زیبای آسمان، با وجود رنگهای خیرهکنندهٔ اسبهای سفید و سیاه، قابل قیاس نیست.
هوش مصنوعی: این فرد برجسته و توانمند است، خودت ببین که باقیماندهاش از نظر کیفیت و کمیت چه وضعیتی دارد.
هوش مصنوعی: ای آقا، افسوس که لطف و محبت شاه به کسی مثل تو که پر از خودخواهی و حماقت است نمیرسد.
هوش مصنوعی: مدت طولانی خوشحال بودم که دل من در عشق تو بوده است.
هوش مصنوعی: تصور میکردم اگر من غمی داشته باشم، چشم تو نیز از غم من پر خواهد شد.
هوش مصنوعی: تاسف که به خاطر ترس و غفلت، بار غم من بر دوش خودم بیشتر شد.
هوش مصنوعی: میخواهم که فردی مانند آصف، که دربار پادشاه جم را اداره میکرد، حمایت و پشتیبانیاش از تو نصیب شود.
هوش مصنوعی: با چند نفر همصحبت میشوم تا خانهام تبدیل به مکان سوگواری نشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای روی تو باغ و باغبانی تو
روی تو و باغ هر دو همچون هم
دانم که تو ابر و نم روا داری
ز آن دیده چو ابر کرده ام پرنم
در باغ تو تا که باغبان باشی
[...]
جاوید ز یادِ خسروِ عالم
سلطان جهان شهنشهِ اعظم
شاهی که نشاط عیش او باقی
شاهی که صبوح بزم او خرم
شاهی که ز خسروان و سلطانان
[...]
چون من بره سخن درون آیم
خواهم که قصیدهای بیارایم
ایزد داند که جان مسکین را
تا چند عنا و رنج فرمایم
صد بار به عقده در شود تا من
[...]
جوش بوره شبی به بغرا گفت
نکته ای چند، بود چون محرم
خویش را بر کشد به رعنابی
جان ماهیچه هست از آن درهم
سر من نیست قلیه را، گویا
[...]
دی در حق ما یکی بدی گفت
دل را زغمش نمی خراشیم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.