گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
باباافضل کاشانی

ای آن که شب و روز خدا می طلبی

کوری گرش از خویش جدا می طلبی

حق با تو به صد زبان همی گوید راز:

سر تا قدمت منم، که را می طلبی؟

قدسی مشهدی

عشق آن تو شد، تواش کجا می‌طلبی

با توست ازین و آن چرا می‌طلبی

با آن که چو غنچه رسته گل در بغلت

تو نکهتش از باد صبا می‌طلبی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه