گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
عنصری

زلف تو کمندیست همه حلقه و بند

خالی نبود ز حلقه و بند کمند

آن چاه بر آن سیم زنخدانت که کند؟

ور خود کندی مرا بدو در که فکند

فرخی سیستانی

صد ره گفتم که با من از عهد مخند

تا من به تو باشم از جهانی خرسند

این پند ترا نیامد آن روز پسند

هین خیز و دهل در چو بنپذیری پند

خواجه عبدالله انصاری

یک قوم در اختیار خود بی خبراند

یک قوم در اختیار حق در خطراند

بگذشته ز راه هر دو قومی دگراند

کز خود نه بخویشتن همی درگذرند

ازرقی هروی

هر گه که بخندد آن نگار دلبند

از نقطۀ یاقوت فرو ریزد قند

خورشید ز رشک گوید ، ای سرو بلند

چون خندیدی باز دگر بار بخند

منوچهری

در بندم از آن دو زلف بند اندر بند

نالانم از آن عقیق قند اندر قند

ای وعدهٔ فردای تو پیچ اندر پیچ

آخر غم هجران تو چند اندر چند

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه