ای آنکه هیچ جایی آرام جان ندیدی
رنج جهان کشیدی گنج جهان ندیدی
هرچند جهد کردی کاری به سر نبردی
چندان که پیش رفتی ره را کران ندیدی
زان گوهری که گردون از عشق اوست گردان
قانع شدی به نامی اما نشان ندیدی
مرد شنو چه باشی مردانه رو سخن دان
چه حاصل از شنیدن چون در عیان ندیدی
میدان که روز معنی بیرون پرده مانی
گر در درون پرده خود را نهان ندیدی
آن نافهای که جستی هم با تو در گلیم است
تو از سیه گلیمی بویی از آن ندیدی
گر جان بر او فشانی صد جان عوض ستانی
بر جان مگرد چندین انگار جان ندیدی
عمری بپروریدی این نفس سگ صفت را
چه سود چون ز مکرش یکدم امان ندیدی
نا آزموده گفتی هستم چنان که باید
لیکن چو آزمودی هرگز چنان ندیدی
افسوس میخورم من کافسوس خوارهای را
جز همنفس نگفتی جز مهربان ندیدی
تو مرغ بام عرشی در قعر چاه مانده
هم در زمین بمردی هم آسمان ندیدی
آخر چو شیر مردان بر پر ز چاه و رفتی
انگار نفس سگ را در خاکدان ندیدی
دل را به باد دادی وانگه به کام این سگ
یکپاره نان نخوردی یک استخوان ندیدی
عطار در غم خود عمرت به آخر آمد
چه سود کز غم خود غیر از زیان ندیدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر تأملات عطار در مورد رنجها و دردهای انسانی است. او به شخصی اشاره میکند که در جستجوی آرامش و حقیقت بوده اما هرگز به مقصد نرسیده و در حالی که به نامها و ظواهر قانع شده، از معنای واقعی زندگی غافل مانده است. عطار به این فرد هشدار میدهد که حتی با فداکاری و تلاش زیاد، اگر سپس به درون خود نپردازد، به حقیقت نخواهد رسید. او همچنین دربارهٔ فریبندگی نفس و بیفایده بودن تلاشها بدون شناخت واقعی میگوید. در نهایت، عطار ابراز تأسف میکند که فرد به جای دستیابی به حقیقت، تنها در غم و درد زندگی خود غوطهور مانده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که هیچ کجا آرامشی برای جانت نیافتی و زحمت و رنج دنیا را متحمل شدی اما هیچ گنج و نعمتی از این دنیا را ندیدی.
هوش مصنوعی: با وجود تمام تلاشی که کردی، نتوانستی به نتیجهای خوب برسی و هر چه بیشتر پیش رفتی، بیشتر متوجه شدی که راهی که در آن هستی پایان ندارد.
هوش مصنوعی: از آن گوهر باارزشی که آسمان به خاطر عشق او به گردش درآمد، تو فقط به نام آن قانع شدهای، اما هیچ نشانی از خود او ندیدی.
هوش مصنوعی: ای مرد، مردانه صحبت کن و بدان که شنیدن چه فایدهای دارد وقتی آنچه را باید ببینی، ندیدهای.
هوش مصنوعی: بدان که روزی میرسد که معنای واقعی تو آشکار میشود، اگر در درون خود نتوانستی وجودت را پنهان کنی.
هوش مصنوعی: آن گلیمی که تو با آن در ارتباطی، بویی از زیباییهای آن نمیگیری چون خود در تاریکی و بیخبر از آن هستی.
هوش مصنوعی: اگر جان خود را برای او فدای کنی، هزاران جان به جای او خواهی گرفت. پس بر خودت سخت نگیر و گمان نکن که جان را نمیشناسی.
هوش مصنوعی: تو تمام عمر خود را صرف پرورش این نفس کردهای که مانند سگ است، ولی چه فایده دارد وقتی هیچگاه از مکر و فریب آن حتی یک لحظه آسوده نبودهای؟
هوش مصنوعی: تو فکر میکنی که من همانطور که باید هستم، اما وقتی که امتحانم کردی، هرگز چنین چیزی ندیدیو احساس کردی.
هوش مصنوعی: متأسفم که من کسی را جز دوستان نزدیک و مهربان نمیشناسم و از این وضعیت بسیار ناراحتم.
هوش مصنوعی: تو مانند پرندهای هستی که باید در آسمان پرواز کند، اما به دلیل قرار گرفتن در عمق چاه، نه تنها در زمین به زندگی خود ادامه دادهای، بلکه هرگز نتوانستهای آسمان را ببینی.
هوش مصنوعی: در نهایت، هنگامی که همچون شیرانی دلیر از چاه بالا رفتی، به نظر میرسد هیچگاه نفسی از سگ را در گودال ندیدی.
هوش مصنوعی: دل خود را بر باد کردی و در عوض به این سگ دیگر یک تکه نان هم ندادید و حتی نتوانستی یک استخوان هم به او بدهی.
هوش مصنوعی: عطار در این بیت میگوید که عمر تو در غم و اندوه سپری شده و هیچ سودی از این غم نبردهای، جز خسارت و ضرر. به عبارتی، او به حالتی اشاره میکند که افراد با غم و غصه زندگی میکنند و در پایان زندگی متوجه میشوند که هیچ فایدهای از آن نبردهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.