گنجور

 
عطار

ای سیه گر سپید کاری تو

سرخ رویی و سبز داری تو

من به جان سوختم بگو آخر

با شب و روز در چه کاری تو

روز به کار تو کی توانم برد

زانکه بس بوالعجب نگاری تو

کار ما را قرار می ندهی

دلبری سخت بی قراری تو

نیست بویی ز وصل تو کس را

زانکه همرنگ روزگاری تو

غم من خور که غم بخورد مرا

راستی نیک غمگساری تو

زان سبب شادمانی از غم من

که ازین غم خبر نداری تو

بلبل شاخ عشق عطار است

گر به خوبی گل بهاری تو

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حمیدالدین بلخی

گرچه بر روی خوان سواری تو

داری از من هر آنچه داری تو

سلطان ولد
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۴۰ - در بیان آنکه عملها چون تخمهاست، روز قیامت از دانۀ هر تخمی صورتی روید که بدان نماند. آنچنانکه در این عالم از آب منی آدمی میشود که هیچ بمنی نمیماند،و از باد شهوت مرغ مرغی میشود که بباد نمیماند، و از دانۀ شفتالو و خرما درختی میشود که بدان نمیماند. همچنان مرد وفادار را پادشاه شهره و خلعت و اسباب و مال میبخشد، هیچ اینها بدانۀ وفا نمیمانند. دزد را بردار میکنند دانۀ دزدی بدار نمیماند. و نظیر این بسیار و بیشمار است. پس چون میبینیم در این عالم ازدانه‌ها صورتها میزاید که بدانها نمیماند. همچنان در عالم غیب افعال واقوال واوراد و طاعات که دانه‌های آن عالم‌اند صورتها شوند که بدانها نمانند، مثل حور و قصور و انهار و اشجار و انواع اثمار و ازهار که در صفات بهشت مذکور است، همه صورتهای دانه‌های اعمال مؤمنان باشد بقدر مراتبهم. چندانکه دانه خوب‌تر صورتش محبوبتر و اوصاف جزاها و عذاب‌های آتش دوزخ و طبقات و درکات آن از دانهای اعمال مشرکان و مجرمان بود، پس لازم نیست که جزای افعال بمثل باشد

گرچه عمر شمرده داری تو

چونکه در راه حق سپاری تو

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سلطان ولد
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه