چو دریا شور در جانم میفکن
ز سودا در بیابانم میفکن
چو پرِ پشهٔ وصلت ندیدم
به پای پیل هجرانم میفکن
به دست خویش در پای خودم کش
به دست و پای دورانم میفکن
به دشواری به دست آید چو من کس
چنین از دست آسانم میفکن
اگر از تشنگی چون شمع مردم
به سیرابیِ طوفانم میفکن
به چشم او کز ابروی کمانکش
به دل در تیر مژگانم میفکن
زره چون در نمیپوشیم از زلف
میان تیرِ بارانم میفکن
چو پیچ و تاب در زلف تو زیباست
به جان تو که در جانم میفکن
چو پایم نیست با چوگان زلفت
چو گویی پیش چوگانم میفکن
چو من جمعیت از زلف تو دارم
چو زلف خود پریشانم میفکن
خط آوردی و جان میخواهی از من
ز خط خود به دیوانم میفکن
چو شد خاک رهت عطار حیران
به خاک راه حیرانم میفکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به عشق و هجران سخن میگوید. او به دریا و شور آن اشاره میکند و از وضعیت عاشقانهاش در بیابانهای بیحالت حرف میزند. او به یأس و دوران سختی که تجربه میکند، اشاره کرده و از تشنگی و درد جدایی میگوید. همچنین، به زیبایی زلف معشوق و تأثیر آن بر دل و جانش پرداخته و در نهایت نشان میدهد که چقدر برای عشق و راهی که در آن قرار دارد، حیران و سرگردان است. شاعر از زبان استعاره و تشبیه استفاده کرده تا عمق احساسات خود را بیان کند و نشان دهد که در این عشق عمیق و پر درد، حتی اشیای کوچک نیز تأثیرگذارند.
هوش مصنوعی: زمانی که شور و هیجان مانند دریا در وجودم موج میزند، از تنگناهای فکری و خیالهای بیفایدهام دور شو و اجازه نده که این افکار در دلم جاری شوند.
هوش مصنوعی: وقتی نتوانستم پر پشه را در تو دیدار کنم، به مانند پای فیل عشق خود را به فراموشی نسپار.
هوش مصنوعی: زندگی را خودم به دست میگیرم و اجازه نمیدهم که دستان دیگران، سرنوشت و زمانم را دچار مشکل کنند.
هوش مصنوعی: به سختی میتوان به شخصی مانند من رسید، پس به آسانی او را از دست نده.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر تشنگی از بین بروم، به خاطر طوفان و بهبود اوضاع از من غافل نشوید.
هوش مصنوعی: به چشمان او نگاهی نکن که با ابروان کمانکشیدهاش میتواند به دل من تیر کند.
هوش مصنوعی: چون زره به تن نمیکنم، لطفاً موهایم را در باران تیرها نریز.
هوش مصنوعی: پیچ و تاب زلفهای زیبایت به قدری جذاب است که جانم را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی که پایم نمیرسد که با زلف تو بازی کنم، چطور میتوانی بگویی که من در میدان چوگان تو هستم؟ پس مرا به زمین نیانداز.
هوش مصنوعی: من از زیباییهای زلف تو بسیار دارم و مانند زلف خودم آشفته و پریشان هستم، پس مرا بیشتر سردرگم نکن.
هوش مصنوعی: تو نامهای آوردی و اکنون جانم را میخواهی، از نوشتهات به دل دیوانهام نینداز.
هوش مصنوعی: وقتی که خاک راه تو به عطار میرسد، من نیز در این راه حیران و سرگردان هستم. خواهش میکنم که مرا به حال خویش رها نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.