ای به روی تو عالمی نگران
نیست عشق تو کار بیخبران
بی نظیری چو عقل و بی همتا
ناگزیری چو جان و ناگذران
گوهری را که کس نداند قدر
کی بدانند قدر مختصران
مرد عشق تو هم تویی که تویی
دایما در جمال خود نگران
چون دویی راه نیست در ره تو
جز یکی نیست دیده دیدهوران
پرده بردار و بیش ازین آخر
پردهٔ عاشقان خود مدران
هرچه صد سال گرد آوردند
با تو در باختند پاکبران
پاکبازان چو ماندهاند از تو
پس چه سنجند هیچ این دگران
دل عطار مرغ دانهٔ توست
باشه در مرغ خویشتن مپران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و معشوق اشاره میکند و میگوید که عشق واقعی چیزی فراتر از فهم مردم عادی است. عشق به معشوقی بینظیر و بیهمتا، همانند جان که ضروری است، میباشد. شاعر تاکید میکند که ارزش واقعی عشق و محبت را کسانی میفهمند که خود در عشق غرق شدهاند و دیگران نمیتوانند آن را درک کنند. همچنین، از معشوق میخواهد که پردهها را کنار بزند و اجازه ندهد عاشقان دچار سردرگمی شوند. در نهایت، دل شاعر را مانند پرندهای میداند که در جستجوی عشق است و او را از دور نکند.
هوش مصنوعی: تو که با زیباییات جهانیان را نگران کردهای، عشق تو باعث بیخبری آنها شده است.
هوش مصنوعی: تو دارای ویژگیهایی هستی که مشابه آنها پیدا نمیشود و وجود تو برای زندگی ضروری و غیرقابل انکار است.
هوش مصنوعی: جواهر کوچکی که ارزش آن را کسی نمیداند، چگونه میتوان انتظار داشت که کسانی که کمتر از آن هستند، ارزشش را بفهمند؟
هوش مصنوعی: تو عاشقانی چون خودت را میجویی که همواره در زیباییهای خود غرق در تماشا هستند.
هوش مصنوعی: وقتی به راه تو میپردازیم، هیچ دوگانگی وجود ندارد و تنها یک راه وجود دارد؛ چشمهای بینا این موضوع را درک میکنند.
هوش مصنوعی: پرده را کنار بزن و بیشتر از این در مورد عشقورزیدن فراموش نکن.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به مدت صد سال جمعآوری شده، در کنار تو بیارزش شده و از بین رفته است.
هوش مصنوعی: پاکبازان از تو دور ماندهاند، پس دیگران چه ارزشی دارند که به آنها توجه کنند؟
هوش مصنوعی: دل عطار شبیه پرندهای است که به دانه تو وابسته است، پس آن را در قفس خودت از دست نده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از من خام قلتبان گران
خدمتی بایدش به رسم خران
هستم از استحالت دوران
چون شتر مرغ عاجز و حیران
ای دو چشم اجل به تو نگران
چند خندی زگریه دگران
لقب تو چه سود صدر اجل
چون اجل هست سوی تو نگران
اجل از تو کران نخواهد کرد
[...]
نان من بیمیانجی دگران
تو دهی رزق بخش جانوران
شده مردم به شیخ در، نگران
شیخ در روی آن پری حیران
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.