گنجور

 
عطار

چاره نیست از توام چه چاره کنم

تا به تو از همه کناره کنم

چکنم تا همه یکی بینم

به یکی در همه نظاره کنم

آنچه زو هیچ ذره پنهان نیست

همچو خورشید آشکاره کنم

ذره‌آی چون هزار عالم هست

پرده بر ذره ذره پاره کنم

تا که هر ذره را چو خورشیدی

بر براق فلک سواره کنم

صد هزاران هزار عالم را

پیش روی تو پیشکاره کنم

پس به یک یک نفس هزار جهان

تحفهٔ چون تو ماه پاره کنم

چون کنم قصد این سلوک شگرف

کوکب کفش از ستاره کنم

شیر دوشم هزار دریا بیش

لیک پستان ز سنگ خاره کنم

ذره‌های دو کون را زان شیر

همچو اطفال شیرخواره کنم

چون کمال بلوغ ممکن نیست

چکنم گور گاهواره کنم

ای عجب چون بسازم این همه کار

هیچ باشد همه چه چاره کنم

عاقبت چون فلک فرو ریزم

این روش گر هزار باره کنم

همه چون چرخ گرد خود گردم

گرچه خورشید پشتواره کنم

نرهم از دو کون یک سر موی

مگر از خویشتن گذاره کنم

چون ز معشوق محو گشت فرید

تا کیش مرغ عشق باره کنم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۵۷۴ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
امیرخسرو دهلوی

هر شب از شوق جامه پاره کنم

عاشق عاشقم، چه چاره کنم

گر برآید مه از گریبانش

دامن از گریه پر ستاره کنم

از درونم برون نخواهد رفت

[...]

هلالی جغتایی

تا به کی سینه پاره پاره کنم؟

وای من! وای من! چه چاره کنم؟

حزین لاهیجی

شکنم خامه، صفحه پاره کنم

سینه می جوشدم، چه چاره کنم؟

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه