تا بر رخ تو نظر فکندم
بنیاد وجود برفکندم
مرغی بودم به دست سلطان
از دست تو بال و پر فکندم
هرچیز که داشتم تر و خشک
از اشک به آب در فکندم
دل سوخته بر بلا نهادم
جان شیفته برخطر فکندم
تا خاک در تو تاج کردم
بر خاک تو تاج در فکندم
تا ناوک غمزهٔ تو دیدم
از ناوک تو سپر فکندم
خود را چو قلم ز عشق خطت
هر روز هزار سر فکندم
تا من سخن رخ تو گفتم
بس تاب که در قمر فکندم
تا من صفت لب تو کردم
بس سوز که در شکر فکندم
بی خوشهٔ زلفت آتشی صعب
در خرمن خشک و تر فکندم
از حلقهٔ آسمان قمر را
بی چهرهٔ تو به در فکندم
همتای تو در جهان ندیدم
چندان که همی نظر فکندم
با چهره و با سرشک عطار
عمری است که سیم و زر فکندم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق عمیق و بیپرده شاعر به معشوق است. شاعر در آن به توصیف احساسات شدید خود میپردازد و بیان میکند که به محض دیدن روی معشوق، تمام هستیاش را از دست داده و تسلیم عشق شده است. او خود را به مثابه پرندهای در دست سلطان تصور میکند که به خاطر این عشق، بال و پرش را رها کرده است. شاعر اشاره میکند که همه چیز را، از اشک تا جان، به پای عشق معشوق ریخته و حتی برای خاک پای او تاجی ساخته است. احساس غم و شوق او به حدی است که به خاطر زیباییهای معشوق، به خود آسیب میزند و با گریه و سوز در این راه پیش میرود. در نهایت، او اعلام میکند که در کل جهان همتایی برای محبوب خود نیافته است.
هوش مصنوعی: زمانی که به چهره تو نگاه کردم، تمام مبنای وجودم از بین رفت.
هوش مصنوعی: من همچون پرندهای بودم که در دستان سلطانی نگهداری میشدم، اما از چنگ تو رها شدم و بال و پرم را از دست دادم.
هوش مصنوعی: من هر چیزی که داشتم، چه خوب و چه بد، با اشکهایم به آب سپردم.
هوش مصنوعی: دل سوزانم را به چالشها سپردم و جان عاشقم را در معرض خطر قرار دادم.
هوش مصنوعی: تا وقتی که از خاک ساخته شدهام، بر روی تو تاج گذاشتم و اکنون هم بر روی خاک تو تاج میگذارم.
هوش مصنوعی: وقتی چشم به ناز و لبخند تو انداختم، دیگر از خودم دفاع نکردم و همهچیز را رها کردم.
هوش مصنوعی: هر روز به عشق تو مانند قلم، خودم را هزار بار قربانی میکنم.
هوش مصنوعی: وقتی که من درباره زیبایی چهرهات صحبت کردم، همانقدر تاب و درخشندگی داشتم که وقتی نور ماه بر زمین میتابد.
هوش مصنوعی: وقتی لب تو را توصیف کردم، آنقدر احساس شوق و هیجان داشتم که انگار شکر در دل من ریختهاند.
هوش مصنوعی: بدون خوشههای زلفت، آتشی دشوار در انبار خشک و تر روشن کردهام.
هوش مصنوعی: در دل آسمان، ماه را بدون چهرهٔ تو رها کردهام.
هوش مصنوعی: تا به حال کسی را در دنیا مانند تو ندیدم، هر چقدر که به اطراف نگاه کردم.
هوش مصنوعی: چهره و اشک عطار، مدتهاست که من عمر خود را صرف طلا و نقره کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.