چون دربسته است درج ناپدیدش
به یک بوسه توان کرد کلیدش
شکر دارد لبش هرگز نمیری
اگر یک ذره بتوانی چشیدش
ندید از خود سر یک موی بر جای
کسی کز دور و از نزدیک دیدش
مگر طراری بسیار میکرد
کمند طرهاش زان سر بریدش
اگر نبود کمند طرهٔ او
که یارد سوی خود هرگز کشیدش
اگرچه او جهان بفروخت بر من
به صد جان جان پرخونم خریدش
ز جان بیزار شو در عشق جانان
اگر خواهی به جای جان گزیدش
دلم جایی رسید از عشق رویش
که کار از غم به جان خواهد رسیدش
اگر بر گویم ای عطار آن غم
کزو دل خورد نتوانی شنیدش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و دلدادگی است. شاعر به توصیف زیبایی معشوق و تأثیر عمیق او بر دل و جان میپردازد. او میگوید که با یک بوسه میتوان درب قلب معشوق را گشود و شکر لب او هیچگاه نمیمیرد. عشق و دلبستگی به او به حدی است که شاعر برای وصالش حاضر است جانش را بدهد. همچنین اشاره میکند که اگر کمند طره معشوق نبود، او هرگز به سمت او نمیکشید. در نهایت، شاعر از شدت عشق به حالتی میرسد که غم در دلش جا میگیرد و ابراز میکند که این غم را نمیتوان با کلمات بیان کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که در بسته است و کسی نمیتواند وارد شود، یک بوسه میتواند بهراحتی آن در را باز کند و راه را برای ورود هموار سازد.
هوش مصنوعی: اگر بتوانی از یک قاشق شکر بچشی، لبهایش همیشه شیرین و جاودانه به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: هیچ گاه نیاوردهام از خود سر یک موی بر جای کسی که او را از دور و نزدیک دیدهام.
هوش مصنوعی: زن جوانی با زیبایی و جذابیتش آنقدر دلربایی میکرد که هر کس به او نزدیک میشد، تحت تأثیر طنازیهایش قرار میگرفت و در دام عشق او میافتاد.
هوش مصنوعی: اگر بند موهای او نبود که او را به سوی خود جلب کند، هرگز به سمت او نرفتم.
هوش مصنوعی: با اینکه او کل جهان را در برابر من به بها گذاشت، من با جان پرخونم او را خریدم.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در عشق محبوبت به جای زندگیات او را انتخاب کنی، باید از جان خود دل بکنی و به خاطر او فدا شوی.
هوش مصنوعی: دل من به جایی از عشق روی او رسیده که اگر غم ادامه پیدا کند، جانم به خطر خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: اگر به تو بگویم ای عطار، آن غمی که دل مرا میخورد را نمیتوانی بشنوی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خدا از آفرینش آفریدش
ز پاکان و گزینان برگزیدش
شنیدم کهادهم ِ توسن کشیدش
چو عنقا کرد از اینجا ناپدیدش
بتازید اسپ چون درویش دیدش
رسن در گردن از پی میدویدش
چنان در قفل سیمین شد کلیدش
که شد تا پرهٔ دل ناپدیدش
از آن بالای قصر افسر بدیدش
ز راه دید مرغ دل پریدش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.