در عشق تو گم شدم به یکبار
سرگشته همی دوم فلکوار
گر نقطهٔ دل به جای بودی
سرگشته نبودمی چو پرگار
دل رفت ز دست و جان برآن است
کز پی برود زهی سر و کار
ای ساقی آفتاب پیکر
بر جانم ریز جام خونخوار
خون جگرم به جام بفروش
کز جانم جام را خریدار
جامی پر کن نه بیش و نه کم
زیرا که نه مستم و نه هشیار
در پای فتادم از تحیر
در دست تحیرم به مگذار
جامی دارم که در حقیقت
انکار نمیکند ز اقرار
نفسی دارم که از جهالت
اقرار نمیدهد ز انکار
مینتوان بود بیش ازین نیز
در صحبت نفس و جان گرفتار
تا چند خورم ز نفس و جان خون
تا کی باشم به زاری زار
درماندهٔ این وجود خویشم
پاکم به عدم رسان به یکبار
چون با عدمم نمیرسانی
از روی وجود پرده بردار
تا کشف شود در آن وجودم
اسرار دو کون و علم اسرار
من نعرهزنان چو مرغ در دام
بیرون جهم از مضیق پندار
هرگاه که این میسرم شد
پر مشک شود جهان ز عطار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تجربیات عمیق عشق و دردهای ناشی از آن سخن میگوید. او خود را در عشق گم کرده و احساس سرگشتگی میکند. دل و جانش از دست رفته و به دنبال رهایی است. شاعر از ساقی میخواهد که جامی پر کند تا بتواند از هیجانات و سردرگمیهایش رهایی یابد. او در تلاش است تا در میان عدم و وجود به حقیقت نزدیک شود و اسرار زندگی را کشف کند. در نهایت، او به دنبال آزادی از قید و بندهای فکری خود است و آرزومند است که با درک حقیقی بتواند از رنجها فرار کند.
هوش مصنوعی: در عشق تو به یکباره تمام وجودم را گم کردهام و حالا مانند یک ستاره در آسمان سرگردانم.
هوش مصنوعی: اگر نقطهٔ دل در جایی ثابت و محکم بود، من هم مانند پرگار سرگردان نمیشدم.
هوش مصنوعی: دل از دستم رفته و جانم به دنبال آن است که از این دنیا برود، چه خوب است که این اتفاق بیفتد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، بر جسم من نور خورشید بریز و جام پر از خون را به جانم بده.
هوش مصنوعی: رنج و عذاب درونم را در جامی بریز و به کسی بفروش که جانم را در ازای آن بخرد.
هوش مصنوعی: جام را پر کن، نه بیشتر و نه کمتر، زیرا که نه در حال مستی هستم و نه به هوش.
هوش مصنوعی: در حالت حیرت و سردرگمی به زمین افتادهام، لطفا دست مرا از این وضعیت نجات نده.
هوش مصنوعی: من یک جام دارم که واقعیت را پنهان نمیکند و بر تصدیق و حقیقت تأکید دارد.
هوش مصنوعی: من دارای وجودی هستم که به خاطر نادانیام، نمیتوانم به واقعیتها اعتراف کنم و به انکار خود ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: نمیتوانیم بیشتر از این در گفتوگو و ارتباط با روح و نفس خود غرق شویم.
هوش مصنوعی: چقدر باید از درد و رنج درون خود بخورم و بگذارم که جانم در عذاب بماند. تا چه زمانی باید به این حال اندوه و ناامیدی ادامه دهم؟
هوش مصنوعی: من از این وجود و هستی خسته و درماندهام، امیدوارم که به راحتی به حالت عدم و نیستی برسم.
هوش مصنوعی: وقتی که با وجودم به تو نمیرسم، پردهی وجودت را کنار بزن تا از عدم فاصله بگیرم.
هوش مصنوعی: برای این که رازهای دو جهان و علم اسرار در وجود من آشکار شود.
هوش مصنوعی: من با فریاد و شوقی چون پرندهای که از دام خلاص شده، از تنگنای افکار و اندیشههایم خارج میشوم.
هوش مصنوعی: هر وقت که شرایط برای من مهیا شود، جهان پر از عطر میشود و مانند مشک خوشبو خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فدای آن قد و زلفش که گویی
فرو هشته است از شمشاد شمشار
آن طره مشکریز دلدار
کرده است مرا به غم گرفتار
گر بنده به خدمتت نیامد
زو منت بی شمار میدار
ور یک دو سه روز کرد تقصیر
در خدمت تو عبث مپندار
زیرا که تو کعبه جلالی
[...]
عاجز شدم از گرانی بار
طاقت نه چگونه باشد این کار
بردار صراحیی ز خمار
بربند به روی خرقه زنار
با دردکشان دردپیشه
بنشین و دمی مباش هشیار
یا پیش هوا به سجده درشو
[...]
بر هر ذره ای که در جهانست
منت دارد هزار خروار
بی دفتر ملک او زمانه
از پشت شکم کند چو طومار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.