گر از گره زلفت جانم کمری سازد
در جمع کلهداران از خویش سری سازد
گردون که همه کس را زو دست بود بر سر
از دست سر زلفت هر شب حشری سازد
طاوس فلک هر شب شد سوخته بال و پر
هم شمع رخت سوزد گر بال و پری سازد
بنمای لب و رویت تا این دل بیمارم
یا به بتری گردد یا گلشکری سازد
جان عزم سفر دارد زین بیش مخور خونش
تا بو که ز خون دل زاد سفری سازد
این عاشق بی زر را زر نیست تو میخواهی
چون وجه زرش نبود از وجه زری سازد
تا زر نبود اول تا جان ندهد آخر
دیوانه بود هر کو با سیمبری سازد
دیری است که میسازم تا بو که بسازی تو
چون توبه نمیسازی دل با دگری سازد
چون نیست ز یاقوتت هم قوت و هم قوتم
عطار کنون بی تو قوت از جگری سازد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عاشقپیشگی و درد و رنج ناشی از آن است. شاعر با اشاره به زیباییهای معشوق، از تأثیرات عاطفی و روحی او بر خود میگوید. او بیان میکند که اگر زلفهای معشوق، جانش را به دسیسهای بکشند، در جمع دیگران هم خود را فراموش کرده و به عشق او غرق خواهد شد. او به زیباییهای معشوق اشاره میکند که میتواند دلش را شاد کند یا به نوعی آن را در عذاب نگه دارد. شاعر نیز به سفر روحی اشاره دارد و میگوید که عاشق بیپول نمیتواند عشق را به طور کامل تجربه کند. در نهایت، او از وضعیت عاطفی خود سخن میگوید و به احساساتش در کمبود عشق و مهر اشاره میکند.
هوش مصنوعی: اگر از گره ی زلف تو جانم را به کمری تبدیل کند، در جمع بزرگترها و سران هم به خودی خود گردنکشی میکند و سربلند میشود.
هوش مصنوعی: آسمان که بر سر همه سایه دارد، هر شب به واسطهی موهای تو جشن و شوری به راه میاندازد.
هوش مصنوعی: طاوس آسمان هر شب، از شدت غم و خیال، بال و پرش سوخته است و همچنین شمع چهرهات میسوزد اگر محبتی و دلی برای پرواز داشته باشد.
هوش مصنوعی: ای معشوق، چهره و لبخند زیبای خود را نشان بده تا این دل بیمار و رنجور من یا بهبود یابد یا سرشار از عشق و زیبایی شود.
هوش مصنوعی: جان آماده سفر است، پس بیش از این نمیتوانی آزارش دهی. چنانچه به او فشار بیاوری، او از درد دلش سفری سخت خواهد ساخت.
هوش مصنوعی: این عاشق که هیچ مالی ندارد، چطور میتواند به تو چیزی بدهد؟ تو انتظار داری که از چیزی که در دسترسش نیست، چیزی بسازد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که طلا نباشد، هیچچیز ارزشمند نیست و تا زمانی که جان داده نشود، هیچ چیز بیمعنی نیست. هر کسی که با نقره کار کند، دیوانه است.
هوش مصنوعی: مدتی است که من تلاش میکنم تا برای تو تغییر کنم، اما چون تو حاضر به تغییر نیستی، دل من سراغ دیگری میرود.
هوش مصنوعی: چون تو یاقوت من نیستی، نه نیرویی از تو دارم و نه از وجودت بهرهای میبرم. اکنون عطار، بدون تو، نیرویی را از دلش میسازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.