چو طوطی خط او پر بر آورد
جهان حسن در زیر پر آورد
به خوش رنگی رخش عالم برافروخت
ز سرسبزی خطش رنگی بر آورد
لب چون لعلش از چشمم گهر ریخت
بر چون سیمش از رویم زر آورد
گل از شرم رخ او خشک لب گشت
ز خشکی ای عجب دامن تر آورد
دهان تنگ او یارب چه چشمه است
که از خنده به دریا گوهر آورد
سر زلفش شکار دلبری را
هزاران حلقه در یکدیگر آورد
فلک زان چنبری آمد که زلفش
فلک را نیز سر در چنبر آورد
فلک در پای او چون گوی میگشت
چو چوگانش به خدمت بر سر آورد
چو شد عطار لالای در او
ز زلفش خادمی را عنبر آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیفی زیبا از زیباییهای یک معشوق است. شاعر با استفاده از تشبیهها و استعارهها، به توصیف چهره و حالتهای این معشوق میپردازد. او از رنگها و زیباییهای ظاهری اشاره میکند و توصیفاتی چون لبانی چون لعل و موهایی چون زنجیر را به کار میبرد. همچنین اشاره دارد که زیبایی این معشوق، حتی آسمان را تحت تأثیر قرار داده و به نوعی آن را به خدمت خود درآورده است. در نهایت، این زیباییها آنقدر شگفتانگیزند که شاعر را به تحسین وادار میکنند.
هوش مصنوعی: زمانی که طوطی خط او را بالا برد، تمامی زیباییها و جاذبههای جهان زیر بال او قرار گرفت.
هوش مصنوعی: به زیبایی و درخشندگی چهرهاش، دنیا را روشن کرد و از سبزی خط حیاتش، رنگی دلپذیر ایجاد کرد.
هوش مصنوعی: لب او مانند سنگ قیمتی است که از چشمم اشک میریزد و چهرهاش مثل نقره است که بر چهرهام طلا میتاباند.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و حیا او، گلها پژمرده و لبهایشان خشک شدهاند، اما به راستی شگفتانگیز است که او دامن خیس و تر را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: دهان باریک او همچون چشمهای است که از خندهاش گوهرهایی به دریا میفرستد.
هوش مصنوعی: موهای او همچون صید دلربایی، هزاران حلقه را به هم پیوند داده است.
هوش مصنوعی: آسمان نیز به خاطر زیبایی و پیچش زلف او به دور خودش چرخید و تحت تأثیر قرار گرفت.
هوش مصنوعی: آسمان در برابر او همچون گوی به دور میچرخید، همچنان که چوگان به خدمت او آمده بود.
هوش مصنوعی: وقتی عطار خاموش شد، از زلف او خادمی عطری به نام عنبر آورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ز بدراهی نهادی دیگر آورد
به خودکامی سر از چنبر برآورد
چو کار از دست شد دستی بر آورد
صبوری را به سرپایی در آورد
ز مریم بی پدر عیسی برآورد
ز شاخ خشک خرمایی ترآورد
شبی شوقم شبیخون بر سر آورد
ز غم در پای دل جوشی برآورد
عذارت خط به بخت ما درآورد
سیه بختی است ما را ما درآورد
عذرات بود بر حسن تو شاهد
جمالت رفت و خطی دیگر آورد
چو زلفت پای در دامن کشیدست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.