اگر درمان کنم امکان ندارد
که درد عشق تو درمان ندارد
ز بحر عشق تو موجی نخیزد
که در هر قطره صد طوفان ندارد
غمت را پاکبازی میبباید
که صد جان بخشد و یک جان ندارد
به حسن رای خویش اندیشه کردم
به حسن روی تو امکان ندارد
فروگیرد جهان خورشید رویت
اگر زلف تواش پنهان ندارد
فلک گر صوفییی پیروزهپوش است
ولی این هست او را کان ندارد
اگرچه در جهان خورشید رویش
به زیبایی خود تاوان ندارد
چو نتواند که چون روی تو باشد
بگو تا خویش سرگردان ندارد
چو طوطی خط تو بر دهانت
کسی بر نقطه صد برهان ندارد
سر زلف تو چون گیرم که بی تو
غمم چون زلف تو پایان ندارد
لبت خونم چرا ریزد به دندان
اگر بر من به خون دندان ندارد
فرید امروز خوش خوانتر ز خطت
خطی سرسبز در دیوان ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عمق و سنگینی درد عشق و زیبایی معشوق صحبت میکند. شاعر به این باور رسیده که هیچ درمانی برای درد عشق وجود ندارد و هر قطره از عشقش به اندازهای طوفانی است که نمیتوان آن را کنترل کرد. او همچنین اشاره میکند که زیبایی معشوق به حدی است که هیچکس نمیتواند آن را درک کند و هر تلاشی برای فهمیدن آن بیفایده است. تغزل در این شعر نشاندهنده ناامیدی و سرگشتگی شاعر در برابر عشق و زیبایی معشوق است و به وضوح بیانگر احساسات عمیق و غمانگیز اوست. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که عشق او همواره با درد و رنج همراه خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر من بتوانم درد را درمان کنم، اما نمیتوانم درد عشق تو را تسکین دهم.
هوش مصنوعی: از عشق تو هیچ حرکتی ایجاد نمیشود که در هر ذرهاش طوفانی نهفته باشد.
هوش مصنوعی: غم تو باید با مهارت و زیرکی مدیریت شود، چرا که میتواند انرژی و زندگی زیادی به اطراف بدهد، اما خود در عین حال چیزی ندارد.
هوش مصنوعی: به زیبایی افکار خودم فکر کردم، اما به زیبایی چهره تو هرگز نمیتوان رسید.
هوش مصنوعی: اگر خورشید صورت تو در دنیا غروب کند، دیگر زلف تو نمیتواند آن را پنهان کند.
هوش مصنوعی: اگرچه آسمان (فلک) کسی را که در لباس ریا و ظاهرسازی به مقام و باطل تمسک میکند، به نظر پیروزمند میآورد، اما واقعیت این است که او از حقیقت و ارزشهای واقعی بیبهره است.
هوش مصنوعی: اگرچه در دنیا، زیبایی چهرهی او همچون خورشید بینظیر است، اما به خاطر آن هیچ هزینهای نمیپردازد.
هوش مصنوعی: اگر نتواند به زیبایی تو باشد، بگو تا دیگر دلشکسته و سرگردان نشود.
هوش مصنوعی: همانطور که طوطی، کلام تو را بر زبان نمیآورد، کسی هم نمیتواند نواقص تو را به وضوح بیان کند.
هوش مصنوعی: هرگاه موهای تو را در دست بگیرم، غم و اندوهم هیچگاه به پایان نمیرسد.
هوش مصنوعی: چرا لبهایت خون مرا به دندان میآورند اگر تو نسبت به من هیچ عاطفهای نداری؟
هوش مصنوعی: فرید امروز با خوشخوانی بیشتری نسبت به نوشتهی تو، چیزی ندارد که به زیبایی آن، در دفترش باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دلی کز عشق جانان جان ندارد
توان گفتن که او ایمان ندارد
درین میدان که یارد گشت یکدم
که کس مردی یک جولان ندارد
شگرفی باید از گنج دو عالم
[...]
نباتی چو خط تو بستان ندارد
مذاق لبت شکرستان ندارد
همه«آنی»و ملک خوبی تو داری
تو این داری و جز تو، کس«آن»ندارد
چو گردون نیی، زانکه کین تو پیدا
[...]
بیا، کاین دل سر هجران ندارد
بجز وصلت دگر درمان ندارد
به وصل خود دلم را شاد گردان
که خسته طاقت هجران ندارد
بیا، تا پیش روی تو بمیرم
[...]
چنان لشکرکشی سلطان ندارد
چنان حوراوشی رضوان ندارد
بدان چستی و چالاکی سواری
به چین و کاشغر خاقان ندارد
فلک دارد مهی چون روی او لیک
[...]
مگر سنگین دل است و جان ندارد
هر آن کس کاو چو تو جانان ندارد
مبادا زنده در عالم دلی کاو
به زلف کافرت ایمان ندارد
مسلمانان مرا دردیست در دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.