لب تو مردمی دیده دارد
ولی زلف تو سر گردیده دارد
که داند تا سر زلف تو در چین
چه زنگی بچه ناگردیده دارد
چو حسنت مینگنجد در جهانی
به جانم چون رهی دزدیده دارد
چو مژه بر سر چشمت نشاند
سر یک مژه هر کو دیده دارد
وصال تو مگر در چین زلف است
که چندین پردهٔ دریده دارد
کنون هر کو به جان وصل تو میجست
اگر دارد طمع بریده دارد
از آن شوریدهام از پستهٔ تو
که شور او بسی شوریده دارد
خیال روی تو استاد در قلب
ز بهر کین زره پوشیده دارد
اگر آهنگ خون ریزی ندارد
چرا چندین به خون غلطیده دارد
فرید از تو دلی دارد چو بحری
که بحری خون چنین جوشیده دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.