چون لعل توام هزار جان داد
بر لعل تو نیم جان توان داد
جان در غم عشق تو میان بست
دل در غمت از میان جان داد
جانم که فلک ز دست او بود
از دست تو تن در امتحان داد
پر نام تو شد جهان و از تو
مینتواند کسی نشان داد
ای بس که رخ چو آتش تو
دل سوخته سر درین جهان داد
پنهان ز رقیب غمزه دوشم
لعل تو به یک شکر زبان داد
امروز چو غمزهات بدانست
تاب از سر زلف تو در آن داد
از غمزهٔ تو کنون نترسم
چون لعل توام به جان امان داد
دندان تو گرچه آب دندانست
هر لقمه که دادم استخوان داد
ابروی تو پشت من کمان کرد
ای ترک تو را که این کمان داد
عطار چو مرغ توست او را
سر نتوانی ز آشیان داد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی معشوق است و احساسات عمیق شاعر را به تصویر میکشد. شاعر میگوید که زیبایی معشوقش (لعل) او را به شدت تحت تأثیر قرار داده و جانش را فدای عشق او کرده است. او با عشق و زیبایی معشوقش، سختیها و غمهایش را تحمل میکند و حتی از دندانهای زیبای معشوقش میگوید که با وجود تلخی، جذابیت خاصی دارد. شاعر همچنین به قدرت و تأثیر عمیق نگاه و غمزه معشوق بر دلش اشاره میکند و در نهایت میگوید که عشقش به معشوق بینهایت عمیق و رویایی است.
هوش مصنوعی: چون زیبایی تو مانند یاقوت گرانبهاست، هزاران جانم را فدای تو میکنم، اما برای تو حتی یک جان ناقص هم در نظر میگیرم.
هوش مصنوعی: جانم به عشق تو آکنده از غم است و دل من که به خاطر تو به درد آمده، جان خود را از دست داد.
هوش مصنوعی: جان من که سرنوشت و تقدیرم به دست او بود، اما از دست تو دل و جانم تحت آزمایش قرار گرفت.
هوش مصنوعی: جهان پر از نام تو شده است و هیچکس نمیتواند نشانهای از تو را نشان دهد.
هوش مصنوعی: ای بسا افرادی که به خاطر زیبایی تو، دلها آتش گرفته و در این دنیا فریاد و ناله سر دادهاند.
هوش مصنوعی: در پنهان از چشم رقیب، نگاه تو مانند لعل (سنگ قیمتی) من را شیفته کرده و زبانم را به ابراز عشق واداشته است.
هوش مصنوعی: امروز که زیبایی چشمانت را دیدم، دیگر تاب تحمل از سر زلف تو بر من تمام شد.
هوش مصنوعی: من اکنون از نگاه و ناز تو نمیترسم، زیرا محبت و جمال تو به من زندگی و امنیت بخشیده است.
هوش مصنوعی: دندانهای تو هرچند زیبا و دلانگیز هستند، اما هر باری که غذایی به تو دادم، استخوانی سخت و دردناک را تجربه کردم.
هوش مصنوعی: چشمهای تو مانند کمانی بالای سر من قرار گرفته است، ای دختر ترک، تو را به خاطر این کمان زیبا میستايم.
هوش مصنوعی: عطار مانند پرندهای است که نمیتوانی او را از آشیانهاش بیرون کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
روزی دل من مرا نشان داد
وز ماه من او خبر به جان داد
گفتا بشنو نشان ماهی
کو نامهٔ عشق در جهان داد
خورشید رهی او نزیبد
[...]
جان داد و به جانور جهان داد
زین بیش خزینه چون توان داد
ساقی جامی به این و آن داد
خمخانه به دست عاشقان داد
در جام جهان نما نظر کرد
تمثال جمال خود به آن داد
راهی که نشان آن نه پیداست
[...]
بذات آنکه ما را جسم و جان داد
برای حمد خود گفتن زبان داد
بذات آنکه عقل و علم و ادراک
دل وجان را خدای غیب دانداد
بذات آنکه از غیب هویت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.