شرح لب لعلت به زبان مینتوان داد
وز میم دهان تو نشان مینتوان داد
میم است دهان تو و مویی است میانت
کی را خبر موی میان مینتوان داد
دل خواستهای و رقم کفر کشم من
بر هر که گمان برد که جان مینتوان داد
گر پیش رخت جان ندهم آن نه ز بخل است
در خورد رخت نیست از آن مینتوان داد
یک جان چه بود کافرم ار پیش تو صد جان
انگشت زنان رقص کنان مینتوان داد
سگ به بود از من اگر از بهر سگت جان
آزاد به یک پارهٔ نان مینتوان داد
داد ره عشق تو چنان کآرزویم هست
عمرم شد و یک لحظه چنان مینتوان داد
جانا چو بلای تو بیارزد به جهانی
خود را ز بلای تو امان مینتوان داد
گفتم که ز من جان بستان یک شکرم ده
گفتی شکر من به زبان مینتوان داد
چون نیست دهانم که شکر زو به در آید
کس را به شکر هیچ دهان مینتوان داد
خود طالع عطار چه چیز است که او را
یک بوسه نه پیدا نه نهان مینتوان داد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و شوق عمیق شاعر نسبت به معشوقش است. شاعر به این نکته اشاره میکند که توصیف زیبایی معشوق و احساسات خود به زبان نمیآید و نمیتواند از آن به زبان آورد. او در مییابد که عشقش به معشوق غیرقابل بیان است و حتی جان خود را به خاطر او حاضر نیست بدهد زیرا این احساسات فراتر از کلمات است. همچنین تأکید میکند که ارزشهای عشق و محبت واقعی بسیار بیشتر از هرگونه تسویهٔ مالی و مادی هستند. شاعر در نهایت به نوعی ناتوانی در بیان احساساتش اشاره میکند و میگوید که حتی یک بوسه یا ابراز عشقش هم در دسترس نیست.
هوش مصنوعی: نمیتوان با زبان توصیفی از زیبایی لبهای تو ارائه داد و نمیتوان نشانی از عطر دهان تو به کسی منتقل کرد.
هوش مصنوعی: دهان تو مانند میم است و موی میان تو مانند حرفی در میان است که نمیتوان در مورد آن خبر داد.
هوش مصنوعی: دل خواستهای دارم و برایم مهم نیست که بر هر کسی که فکر کند میتوان جان را فدای چیزی کرد، برچسب کافر بزنم.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر جمال تو جانم را هم ندهیم، این به خاطر بخیل بودن نیست، بلکه به این دلیل است که زیبایی تو ارزش بیشتری از آن دارد و نمیتوانم آن را فدای چیزی کنم.
هوش مصنوعی: اگرچه من یک جان دارم، اما اگر هزار جان هم داشتم و در حضورت میرقصیدم، هیچ چیزی از ارزش تو کم نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر سگ تو بهتر از من باشد، من نمیتوانم جانم را به خاطر یک تکه نان برای تو فدا کنم.
هوش مصنوعی: عشق تو به من آنچنان داده شده که آرزویش را داشتم، اما عمرم گذشت و نتوانستم حتی یک لحظه از آن را تجربه کنم.
هوش مصنوعی: عزیزم، اگر گرفتاری و تلخی تو ارزش بیشتری از همه دنیا داشته باشد، پس نمیتوان از آسیب و سختی ناشی از تو دوری جست.
هوش مصنوعی: گفتم از من جان بگیر و برایش یک شکر بده، او پاسخ داد که نمیتوان شکر را فقط با زبان بیان کرد.
هوش مصنوعی: از آنجا که من دهانی ندارم تا شکر را بیان کنم، نمیتوانم به هیچکس شکر را منتقل کنم.
هوش مصنوعی: طالع عطار چه چیز شگفتانگیزی است که هیچگونه بوسهای، نه بهطور آشکار و نه بهطور پنهان، نمیتوان به او داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.