گنجور

 
عطار

عشق جز بخشش خدایی نیست

این به سلطانی و گدایی نیست

هر که او برنخیزد از سَرِ سَر

عشق را با وی آشنایی نیست

عشق وقف است بر دلِ پُردرد

وقف در شرع ما بهایی نیست

هر که را بازِ عشق صید کند

بازش از چنگ او رهایی نیست

کار آن کس که عاشقی ورزد

به جز از عین بی‌نوایی نیست

چون رسیدم به نزد آن معشوق

کار جز عیش و دلگشایی نیست

هرچه عطار گوید از سَرِ عشق

به یقین دان که جز عطایی نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۲۰ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سنایی

در دل آن را که روشنایی نیست

در خراباتش آشنایی نیست

در خرابات خود به هیچ سبیل

موضع مردم مرایی نیست

پسرا خیز و جام باده بیار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
ابن یمین

هرگز او را ز ما جدائی نیست

با کس دیگر آشنائی نیست

عبید زاکانی

عقل را دانشی و رائی نیست

بهتر از عشق رهنمائی نیست

طلب عشق و وصل ورزیدن

کار هر مفلس و گدائی نیست

نام جنت مبر که عاشق را

[...]

اسیر شهرستانی

خرقه پوشی است خودنمایی نیست

عشقبازی است میرزایی نیست

گل خورشید اگر به سر زده ای

همچو خار برهنه پایی نیست

حال مجنون ز گرد مجنون پرس

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه