گنجور

 
حکیم سبزواری

هذ اغزال هلال السمآء مضناکی

غد الغزالة فی العشق من حیاراکی

ز شوق روی تو گردید گل گریبان چاک

شقیق احمر ذوالکی بعض قتلاکی

ز آهوان نه همین صید اهل دل کردی

سلبت مهجة اهل التقی و لثنا کی

امام شهر بمحراب خود بخود گویاست

بحاجبیک بان صار بعض صرعاکی

همین نه ماه گرفت از فروغ مهر رخت

ذکاء یقتبس النور من محیاکی

ز تار زلف دو تا گر مرا شب تاری است

صباحی اسفر لیلای من ثنایاکی

ز دیده خون رودم محرم دو دیده رود

فدع یودع یا دمع طرفی الباکی

صبا ز دیدهٔ دل گویمت چسان هیهات

وهل اعبر یالروح عنک حاشاکی

گل مراد برآید مرا توچون ببر آئی

اشم نکهته و رد التثم فآکی

اگرچه ورد زبان ورد سوسن و سمن است

فانت قصد ضمیری و کل اسماکی

ز بخت بد چو به بیداریم از او محروم

فلیت عند رقادی سمحت رؤیاکی

ز دوست چشم امید این بود که دید اسرار

سمعت فیه اقاویل کل افاکی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سلمان ساوجی

چو بر طلول دیار حبیب بگذشتم

که کرده بود خرابش جهان ز بی باکی

مجاوران دیار خراب را دیدم

در آن خرابه خراب و شکسته و باکی

به خاک رهگذار حبیب می‌گفتم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سلمان ساوجی
ناصر بخارایی

بکشت چشم تو ما را از عین بی باکی

و ما ترحمنی غیر عینی الباکی

کرامت تو کند جنس خاک را عالی

لطافت تو دهد طبع آب را پاکی

اناس ترغب حرصا الی امانیهم

[...]

حافظ

کَتَبتُ قِصَّةَ شَوقی و مَدمَعی باکی

بیا که بی تو به جان آمدم ز غمناکی

بسا که گفته‌ام از شوق با دو دیدهٔ خود

أیا مَنازِلَ سَلمیٰ فَأینَ سَلماکِ؟

عجیب واقعه‌ای و غریب حادثه‌ای

[...]

هلالی جغتایی

زهی شراب لبت مایه طربناکی!

نموده نرگس مستت هزار بی باکی

گذر بدامن پاکت نکرده باد صبا

کجا شکفت گلی در چمن بدین پاکی؟

بیک کرشمه، که کردی، هزار دل بردی

[...]

فیض کاشانی

کتبت قصّة شوقی و مدمعی باکی

بیا که بی‌تو به جان آمدم ز غمناکی‏

زمانه را نتوان دید بی‌امام زمان

فکیف حالک یا دهر! ایّ مولاکی‏

ز خاک پای تو داد آبروی لاله و گل

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه