گنجور

 
اسیری لاهیجی

ای در شعاع روی تو عقل خبیردنگ

در راه عشقت آمده پای خرد بسنگ

مست شراب عشقم و از عقل بیخبر

واعظ بما مگو سخن زهد و ریو و رنگ

ناموس اگر برفت بعشق تو گو برو

ما را بعشق دوست چه پروای نام و ننگ

صاحب دلان، دلا از من بیدل برد بزور

هر دم بعشوه دگر آن یار شوخ شنگ

جانم نبود بی می و معشوق یک نفس

زان دم که ما بدامن رندان زدیم چنگ

گوید رباب نغمه شوق تو زیر و بم

آید صدای عشق تو زآواز عود و چنگ

تا او فتاد پرده عزت ز روی یار

در تاب حسن اوست اسیری دلو و دنگ

 
 
 
پرسش‌های پرتکرار
رودکی

زان می، که گر سرشکی ازان درچکد به نیل

صدسال مست باشد از بوی او نهنگ

آهو به دشت اگر بخورد قطره‌ای ازو

غرنده شیر گردد و نندیشد از پلنگ

قطران تبریزی

کافور بار شد فلک و کوه سیمرنگ

وز کوه کرد روی سوی دشت غرم و رنگ

کهسار سیمرنگ شد و چرخ سیمگون

آبی زریر گون شده باده عقیق رنگ

چرخ کبود مانده برو ابر جای جای

[...]

وطواط

ای گوهر زمین ز وقار تو برده سنگ

گوهر بر مکارم تو خوار همچو سنگ

چندین هزار کوه ، که اوتاد گیتی اند

از حلم تو ربوده ثبات و گرفته سنگ

اعلام تو ز چهرهٔ نصرت فشانده گرد

[...]

سوزنی سمرقندی

تا کی ز گردش فلک آبگینه رنگ

بر آبگینه خانه طاعت زنیم سنگ

بر آبگینه سنگ زدن رسم ما و ما

علت نهاده بر فلک آبگینه زنگ

رنگیم و با پلنگ اجل کار زار ما

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
مجد همگر

آن شهریار عالم و عادل که روز جنگ

بر شیر و بر پلنگ کند کوه و بیشه تنگ

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه