ای کرده نهان تنگ شکر را به نمکدان
بس آفت مرد و زنی از آن لب و دندان
انگشت بدندان بگزد عقل زحیرت
هر گه که فرو ریزی شکر زنمکدان
یک مصر زلیخات اسیر خم گیسو
صد یوسفت آویخته در چاه زنخدان
خود تا که نگوئی سخنی زآن لب شیرین
این وصف نمیگنجد در وهم سخندان
آن تازه بهاری که تو داری زطراوت
قد سرو رخت گل دهنت غنچه خندان
لیلیست سیه چشمت و مژگان حشم او
رخ مصر و دلم یوسف و زلفین تو زندان
ابرو و خم زلفش آشفته چه باشد
شمشیر و کمند علی اندر صف میدان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سردار تو و تیغ و من و کلک سخندان
در مجلس و میدان
در دهر نیابی ز ملایک لب خندان
یک خاطر شادان
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.