ای کودک ماهرو چه نامی
ای لعبت سرو قد کدامی
مردم نه ای پرده نه چه جنسی
حوری ملکی بگو چه نامی
نامی نرود زحور و غلمان
آنجا که تو خوبرو غلامی
سرهنگ بفوج دلبرانی
خوبی زتو یافته نظامی
چون زلف و رخ تو در نظر هست
کو هیچ میان صبح و شامی
با ماه چه نسبتت که هر روز
او ناقص و تو مه تمامی
جز جام که از تو کامیاب است
زآن لب که گرفته است کامی
ای خال تو دانه بهشتی
ای زلف براه عقل دامی
از شیر نشسته ای دهان را
در خوردن خون در اهتمامی
خاصان بکشی به نیم غمزه
یک غمزه تمام و قتل عامی
می نوش ببزم خرقه پوشان
لب خشک اگر مه صیامی
چون مست شدی بتا بپا کن
آشوب قیامت از قیامی
آنگاه سروش غیب در گوش
زآشفته بگویدت پیامی
تا بشنوی و شوی غزل سنج
در بزم به بهترین کلامی
در مدح علی که ایزدش گفت
در رتبه تو هشتمین امامی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از سرعت آسمان خرامی
سری بگشای بر نظامی
آخر منم و لبی و جامی
موقوف نی ام به ننگ و نامی
تشنیع چه می زنند بر من
بی پال و پری میان دامی
هر گه که به لب رسید جانم
[...]
چون خوانده شد این ورق تمامی
دل سوخته پخته شد ز خامی
کز من به پدر بری سلامی
وز پی برسانیش پیامی
روز دل من بتلخکامی
در جای خطر فتد ز خامی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.