گذشت زاهد و لب تر ز دور باده نکرد
ببین چه دور خوشی دید و استفاده نکرد
به عمد داد سر زلف خود به دست صبا
چهها که با من هستی به باد داده نکرد
دچار فتنه شد آخر رقیب خورسندم
چه فتنهها که به پا این حرامزاده نکرد
دگر به بستر راحت نمیتواند خفت
کسی که خَصمِ خود از پشتِ زین پیاده نکرد
به مجلس آمد یار از فراکسیون عجب آنک
به هیچ کار به جز قتل من اراده نکرد
قسم به ساغر می در تمام عمر عارف
به روی سادهرخان یک نگاه ساده نکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.