شهید عشق تو کارش به دست و پا نرسد
به داد آنکه تو راندی ز خود خدا نرسد
رسید عمر به پایان گذشت جان ز لبم
رسید بر لب جانان ولی به جا نرسد
هوای سایهٔ بالای آن کسم به سر است
که بر سر کسی این سایه بیبلا نرسد
گذشت کار من از حرف باز از پی من
به غیر یاوهسرایی ژاژخا نرسد
اگر به حرف اثر بود زین میانه چرا
در آسمان به هدف تیر یک دعا نرسد
عقیده عقده کلک مسلک و محن میهن
به من ز عشق وطن غیر از ابتلا نرسد
به شهر نیستی آن سان غریب افتادم
که سالها شد و یک یار آشنا نرسد
تو تا رسایی اقبال من ببین که رسا
رسید بر همه در هر کجا به ما نرسد
چه شد که دست تو عارف شد آنقدر کوتاه
که هرچه کردی بر دامن رسا نرسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه محنت است که در عاشقی به ما نرسد
کجا رویم که صد فتنه در قفا نرسد
به رویِ ما همه رنجی رسید درغمِ دوست
مگر که راحتِ رویش به رویِ ما نرسد
فراغِ دل من از آن داشتم که یک چندی
[...]
شراب لعل به آن لعل جانفزا نرسد
که آب تلخ به سرچشمه بقا نرسد
اثر ز گرمروان بر زمین نمی ماند
به گرد آتش این کاروان صبا نرسد
کجا رسد دل بی دست و پای ما ز تلاش
[...]
خدای داده ولی بنده سد راه شده
که آنچه داده خداوند ما به ما نرسد
زمانه ای است که کس دادرس به کس نبود
به دادما نرسد کس اگر خدا نرسد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.