ای رای ملک شه معظم
مهپرور سالبخش ثانی
ای کرده کلیموار عدلت
آبان خدای را شبانی
حقا که شوی به مهر مه بر
دی ماه به موسم خزانی
در دولت تو کراست نیسان
کان دولت هست جاودانی
بادی همه ساله شاد تا هست
روز رجب اصل شادمانی
ای خواجهٔ فیلسوف فاضل
کز فضل یگانهٔ جهانی
گر معنی این لغت به واجب
پیدا کردن نمیتوانی
تا آخر هر مهی که گفتم
از اول سالش ار برانی
آنگه به شهور نی به ایام
معنیش هر آینه بدانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مدح و ستایش یک پادشاه بزرگ و عادل اختصاص دارد. شاعر با توصیف ویژگیهای مثبت پادشاه، از جمله عدالت و دانش او، به اهمیت حکومت او و آثار نیکوی آن اشاره میکند. او همچنین به اهمیت ماهها و فصلها و ارتباط آنها با خوشبختی و شادمانی در دوران حکمرانی پادشاه میپردازد. در نهایت، شاعر تأکید میکند که درک عمیق معانی زندگی و زمان بدون شناخت فضائل پادشاه ممکن نیست.
هوش مصنوعی: ای اندیشه تو، ای پادشاه بزرگ، که مانند ماه درخشان هستی و به سالهای خوب و پربار کمک میکنی.
هوش مصنوعی: ای کسی که مانند کلیم (موسی) آن همه عدالت را به خداوند تقدیم کردی، تو رهبری را برای افرادی چون شبانی میکنی.
هوش مصنوعی: واقعاً که در دی ماه با دوستی و محبت مانند ماه درخشان میشوی، مانند زیبایی فصل خزان.
هوش مصنوعی: در این بیت گفته میشود که در زمان حکومت و سلطنت تو، کسی نمیتواند از موقعیت و مقام بلند تو بینصیب بماند، چرا که این حکومت و قدرت تو همیشگی و پایدار است.
هوش مصنوعی: هر ساله، روحی شاداب در روزهای رجب وجود دارد که نشانگر شادی و خوشحالی است.
هوش مصنوعی: ای سرور دانا و فرزانه که از فضیلت و علم بینظیری برخورداری.
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی معنای این کلمه را به وضوح بفهمی، به دنبال آن نباش.
هوش مصنوعی: تا پایان هر ماهی که نام بردم، اگر تو مرا طرد کنی، دوری و جدایی از تو برایم مهم نیست.
هوش مصنوعی: در آن زمان، نه به ماهها و نه به روزها اعتنایی نیست. تنها چیزی که مهم است، این است که تو به حقیقت و واقعیت آگاه باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن جنگی مرد شایگانی
معروف شده به پاسبانی
در گردنش از عقیق تعویذ
بر سرش کلاه ارغوانی
بر روی نکوش چشم رنگین
[...]
ای چشم و چراغ آن جهانی
وی شاهد و شمع آسمانی
خط نو نبشته گرد عارض
منشور جمال جاودانی
بی دیده ز لطف تو بخواند
[...]
عشقست نشان بی نشانی
از خود چو برون شوی بدانی
ای غایت عیش این جهانی
ای اصل نشاط و شادمانی
گر روح بود لطیف روحی
ور جان باشد عزیز جانی
گفتی که چگونهای تو بیما
[...]
تا بشنیدم که ناتوانی
دلتنگ شدم چنانکه دانی
گفتم شخصی بدان لطیفی
افسوس بود به ناتوانی
افتاد ز هاتفی به گوشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.