کم عیالی سعادتیست که مرد
نرود جز برای خویش بدان
مرد رد نیز بند تخته و غل
جز عیال گران مدان به جهان
گرچه مردانگی به جهد کند
نتواند شد از میان به کران
در کواکب نگاه کن به شگفت
تا ببینی دلیل این به عیان
ماه تنهاست زین سبب شب و روز
میکند گرد آسمان جولان
گاه باشد به شرق و گاه به غرب
گاه در حوت و گاه در سرطان
نعش مسکین که دختران دارد
لاجرم والهست و سرگردان
نه طلوعست مر ورا نه غروب
صعب کاریست این عیال گران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به موضوع کمعیالی و دشواریهای آن میپردازد. او میگوید که داشتن خانواده و عیال برای مردان گران و چالشبرانگیز است و آنها باید بیشتر به خودشان فکر کنند. هرچند مردان تلاش میکنند، اما نمیتوانند از مشکلات عیالداری فرار کنند. شاعر با اشاراتی به کواکب و چرخش ماه، تأکید میکند که در زندگی نیز مانند ماه، شرایط متغیر بوده و آدمها در این میان سرگردانند، به ویژه اگر فرزندانی داشته باشند. در نهایت، او به دشواری عیالداری و ناامیدیهای ناشی از آن اشاره میکند.
هوش مصنوعی: قناعت و کم بودن فرزندان، نعمت و خوشبختی است که مرد فقط برای خود به آن توجه میکند.
هوش مصنوعی: مردی که به خاطر بند و غل و زنجیر زندگی میکند، جز از دردسرهای عیال و خانواده، نباید از چیزی در دنیا غصه بخورد.
هوش مصنوعی: هرچند تلاش و کوشش میکند، اما مردانگی را نمیتواند از میان به کنار برساند.
هوش مصنوعی: به ستارهها نگاه کن و شگفتیهای آنان را ببین تا دلیلهای مشهود این پدیدهها را درک کنی.
هوش مصنوعی: ماه به دلیل تنهاییاش، در شب و روز به دور آسمان حرکت میکند و جولان میدهد.
هوش مصنوعی: گاهی در سمت شرق و گاهی در سمت غرب، گاهی در فصل ماهی و گاهی در فصل خرچنگ.
هوش مصنوعی: پیکر بیجان یک فقیر که دخترانی دارد، ناچار در میان آنها گیج و پریشان است.
هوش مصنوعی: نه صبحی برای او وجود دارد و نه غروبی. این کار دشواری است که این بار سنگین را بر دوش دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد کن: زیرت اندرون تن شوی
تو برو خوار خوابنیده، ستان
جعد مویانت جعد کنده همی
ببریده برون تو پستان
پیر فرتوت گشته بودم سخت
[...]
آمد ای شاه دوش ناگاهان
فیلسوفی به نزد من مهمان
پاک چون رای تو زدوده سخن
تیز چون تیغ تو گشاده زبان
گفت با من ز هر دری و شنید
[...]
جاودان شاد باد شاه جهان
دولت او قوی و بخت جوان
تندرستیش باد و روزبهی
کامکاری و قدرت و امکان
همچو دلها بدو فروخته باد
[...]
امهات و نبات با حیوان
بیخ و شاخند و بارشان انسان
بار مانند تخم خویش بود
سر بیابی چو یافتی پایان
چون سخنگوی بود آخر کار
[...]
ای ببالا بلای آزادان
آرزوی دلی و رنج روان
تنم از عشق تو نوان و نزار
دلم از رنج تو نژند و نوان
آرزوی جوان و پیری تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.