گنجور

 
انوری

طبع مهتاب را دو خاصیت است

که ببندد بدان و بگشاید

به یکی جان چو جور بخراشد

به دگر دل چو عدل بزداید

ماهتابیست این علی مهتاب

که اخس الخواص می‌زاید

سیب انصاف را ببندد رنگ

قصب عهد را بفرساید

گل آزادگی نکرده فزون

در زکام جفا بیفزاید

مد دریای مکرمت نکند

تا به جوی ثنا برون ناید

باز در جزر می‌کند تاثیر

تا چو آب و گلشن بیالاید

این چنین ماهتاب دانی چه

گازر حادثات را شاید

تا گرش در حساب کون و فساد

کز شش و هفت جام درباید

به ذراع فجی به دست قضا

ناگهان بر فناش پیماید

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
دقیقی

چرخِ گردان نهاده دارد گوش

تا ملک مر ورا چه فرماید

زُحَل از هیبتش نمی‌داند

که فلک را چگونه پیماید

صورتِ خشمش ار ز هیبتِ خویش

[...]

عنصری

بد ز بد گوهران پدید آید

هر کسی آن کند کزو زاید

مسعود سعد سلمان

ای خداوند رای سامی تو

مملکت را همی بیاراید

عزم تو ملک شاه را تیغ است

که چو تیغش ز زنگ بزداید

از غم و رنج و انده و تیمار

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
وطواط

جز مکارم زشمس دین ناید

سیرت سروران چنین باید

رتبت ملک و زینت دولت

از خصالش همی بیفزاید

معجزات از بیان او خیزد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه