دلبر هنوز ما را از خود نمیشمارد
با او چه کرد شاید با او که گفت یارد
جانم فدای زلفش تا خون او بریزد
عمرم هلاک چشمش تا گرد از او برآرد
جان را چه قیمت آرد گر در غمش نسوزد
دل را محل چه باشد گر درد او ندارد
گیتی بسی نماند گر چهره باز گیرد
زنده کسی نماند گر غمزه برگمارد
آوازهٔ جمالش دلها همی نوازد
لیکن بر وصالش کس را نمیگذارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساس ناکامی و درد ناشی از عشق میپردازد. او از دلبرش شکایت میکند که هنوز ما را در نظر نمیگیرد و با دیگران چگونه رفتار میکند. شاعر جان خود را فدای زیباییهای او میکند و میگوید اگر در عشق او نسوزد، جانش چه ارزشی دارد. همچنین، او به این نکته اشاره میکند که اگر دل در غم او نلرزد، ارزشش را از دست میدهد. در نهایت، شاعر lament میکند که اگر دلبر لبخند بزند، همه چیز تغییر خواهد کرد، اما در عین حال، هیچکس را به وصالش راه نمیدهد.
هوش مصنوعی: دلبر هنوز ما را جدی نمیگیرد و نسبت به ما بیتوجه است. نمیدانیم با او چه کردهاند، شاید کسی به او گفته که ما را نادیده بگیرد.
هوش مصنوعی: جانم فدای زیبایی موهایش میشود، تا زمانی که خون بگیرد، و عمرم نابود میشود تا اینکه غباری از او بهدور شود.
هوش مصنوعی: اگر جان انسان ارزش دارد، چه فایدهای دارد اگر دل در شعلههای غم کسی نسوزد؟ و اگر کسی درد او را احساس نکند، دل در چه مکانی باید آرام بگیرد؟
هوش مصنوعی: اگر دنیا به زیبایی خود بپردازد، مدتی نخواهد ماند و اگر کسی با ناز و عشوه بیفتد، دیگر کسی زنده نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: زیبایی او دلها را شاد میکند، اما هیچکس را به وصالش نمیرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد
ای بوی آشنایی دانستم از کجایی
پیغام وصل جانان پیوند روح دارد
سودای عشق پختن عقلم نمیپسندد
[...]
عمری که مردِ عاشق بی دوست می گذارد
هرگز روا نباشد کز زندگی شمارد
بی ذکرِ او وبال است گر یک سخن بگوید
بی یادِ او حرام است گر یک نفس برآرد
حاسد به طعنه گوید کز دوست می شکیبد
[...]
در صیدگاه دنیا هر کس که هوش دارد
جز عبرت آنچه باشد صید حرم شمارد
لب تشنه ایم افغان زان نوش لب که دارد
آب حیات و ما را لب تشنه می گذارد
لب تشنه ام فتاده در وادیی که ابرش
آبی به غیر آتش بر تشنگان نبارد
بی خوابیم چه داند شبهای هجر آن ماه
[...]
جان میدهم بسوغات باد ار پیامت آرد
کاین جان بپای جانان قدر اینقدر ندارد
در نوبهار عشقت ابریست بی طراوت
تا ابر دیدگانم بر نوگلی نیارد
هر کاو که عکس ساقی در جام می ببیند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.