درد دل هر زمان فزون دارم
چه کنم بیوفاست دلدارم
همه با من جفا کند لیکن
به جفا هیچ ازو نیازارم
بار اندوه و رنج محنت او
بکشم زانکه دوستش دارم
یاد وصلش کنم معاذالله
کی بود این محل و مقدارم
تا توانم حدیث هجرش کرد
میرود صد هزار بیکارم
گفته بودم کزو کنم درخواست
تا نماید ز دور دیدارم
این قدر التماس خود چه بود
سالها شد که تا در آن کارم
باورم میکنی به نعمت شاه
کین قدر نیز هم نمییارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنجی که به خاطر عشقش به معشوق تجربه میکند، صحبت میکند. او میگوید که با وجود همه جفاها و بیوفاییهای دلدار، نمیتواند او را رنج دهد. به خاطر عشقش، بار غم و محنت او را به دوش میکشد و در یاد وصالش غرق است. شاعر به دردی که از دوری معشوق میکشد، اشاره میکند و از التماسهایی که برای دیدن او کرده، سخن میگوید. همچنین او به این نکته اشاره دارد که حتی اگر در زندگیاش به نعمت و خوشبختی برسد، عشق و محبت به معشوق برایش از ارزش بیشتری برخوردار است.
هوش مصنوعی: هر لحظه از درد و دل خودم زیاد میگویم، اما چه کار کنم که عشق من وفادار نیست.
هوش مصنوعی: همه به من ظلم کنند، اما من به هیچکس احساس ناراحتی نمیکنم.
هوش مصنوعی: من بار غم و زحمت او را به دوش میکشم چون دوستش دارم.
هوش مصنوعی: در اینجا به یاد آوردن وصال و دیدار او برای من ناممکن است؛ زیرا این مکان و مقام من بسیار پایینتر از آن است که بتوانم به آن فکر کنم.
هوش مصنوعی: هر زمان که توانایی صحبت درباره او را داشته باشم، او میرود و من در این بین از دست او به شدت دچار بیکاری و بیحالی میشوم.
هوش مصنوعی: من به او گفتهام که از او خواستهای دارم تا از دور مرا ببیند.
هوش مصنوعی: چرا اینقدر از در خواستههای خود متعهد و وابسته بودهای؟ سالهاست که در این وضعیت به سر میبرم و هیچ حاصلی نداشتم.
هوش مصنوعی: من به نعمت و بخشش شاه ایمان دارم، اما قدر و ارزش آن را نیز نمیدانم و نمیتوانم از آن بهرهمند شوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مهر ایشان بود فیا وارم
غمتان من بهر دو بگسارم
روز تا شب ز غم دل افگارم
همه شب تا به روز بیدارم
به دل شخص جان همی کاهم
به دل اشک خون همی بارم
روز و شب یک زمان قرارم نیست
[...]
هیچ دانی که چون گرانبارم
به غم دیگران گرفتارم
زیر بار غمی گرفتارم
کاندرو دم زدن نمیآرم
عمر و عیشم به رنج میگذرد
من از این عمر و عیش بیزارم
در تمنای یک دمی بیغم
[...]
بخدائی که مهر معرفتش
کرد توفیق عقل بیدارم
برسولی که روز حشر امید
بخدا و شفاعتش دارم
که اگر من از انچه بیتو گذشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.