جان وصال تو تقاضا میکند
کز جهانش بیتو سودا میکند
بالله ار در کافری باشد روا
آنچه هجران تو با ما میکند
در بهای بوسهای از من لبت
دل ببرد و دین تقاضا میکند
بارها گفتم که جان هم میدهم
همچنان امروز و فردا میکند
غارت جان میکند چشم خوشت
هیچ تاوان نیست زیبا میکند
زلف را گو یاری چشمت مکن
کانچه بتوان کرد تنها میکند
چند گویی راز پیدا میکنی
راز من ناز تو پیدا میکند
آتش دل گرچه پنهان میکنم
آب چشمم آشکارا میکند
آنچنان شوخی که گر گویند کیست
کانوری را عشق رسوا میکند
گرچه میدانم ولیکن رغم را
گویی ای مرد آن به عمدا میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از عشق و دلتنگی خود برای محبوب سخن میگوید. او از درد هجران و تأثیر آن بر حال و روزش صحبت میکند و میگوید که بوسهای از لب محبوب میتواند جان او را به تماشا بگذارد. شاعر احساسات خود را ابراز میکند و میگوید که حتی اگر جانش را هم بدهد، هیچ چیز عوض نمیشود و محبوب همچنان بیتوجه میماند. او با توصیف چشمان زیبا و زلفهای محبوب، ابراز میکند که این زیباییها جانش را میدزدند و او به شدت تحت تأثیر این عشق و زیباییها قرار دارد. در نهایت، او به رازهایی که بین او و محبوب وجود دارد اشاره میکند و از درد و عذابی که عشق برایش به همراه دارد، صحبت میکند.
هوش مصنوعی: دل مشتاق تو از دنیای بیتو درخواست میکند که دیگر به فکر هیچ چیز جز تو نباشد.
هوش مصنوعی: اگر کفر هم مجوزی باشد، باز هم آنچه جدایی تو بر ما میگذارد، روا نیست.
هوش مصنوعی: در ازای یک بوسه از من، او دلش را میسپارد و انتظار دارد که دین و دستوری هم از من طلب کند.
هوش مصنوعی: من بارها گفتهام که جانم را هم فدای تو میکنم، اما تو همچنان امروز و فردا میکنی و هرگز تصمیم نمیگیری.
هوش مصنوعی: چشمانی که زیبا هستند، جان آدم را به شدت تحت تأثیر قرار میدهند و این تأثیر هیچ خسارتی ندارد، بلکه زیبایی آنها بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: زلف را میگویم، چشمت را یاری نرسان، چون آنچه که لازم است، این تنها خودش انجام میدهد.
هوش مصنوعی: هرچقدر که حرفها و اسرار را بازگو کنی، فقط به دنیای رازهای خودت پی میبری، اما زیبایی و ناز تو به خودی خود رازهای دیگری را آشکار میکند.
هوش مصنوعی: اگرچه سعی میکنم درد و آتش درونم را پوشانده نگهدارم، اما اشکهای من حقیقت آن را فاش میکند.
هوش مصنوعی: به شکلی بازی کن که اگر دربارهات بپرسند، عشق تو را به انتقاد میکشد و آبرویت را میبرد.
هوش مصنوعی: هرچند من از حقیقت باخبرم، اما به نظر میرسد تو عمداً خود را به ندانستن زدهای ای مرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنچه موی از جور با ما می کند
راست خواهی سخت رسوا می کند
چیست مقصودش که پیش از وقت خویش
از شب من صبح پیدا می کند
زرگر ایام در بازار عمر
[...]
عقل را زین کار سودا میکند
عشق بازی بین که با ما میکند
هست که کوا مثنا میکند
هست که کآواز صدتا میکند
میل بین کان سروبالا میکند
سرو بین کاهنگ صحرا میکند
میل از این خوشتر نداند کرد سرو
ناخوش آن میلست کز ما میکند
حاجت صحرا نبود آیینه هست
[...]
در سرم شوری تقاضا می کند
رغبت دیوانگی ها می کند
من نمی دانم چه دارد در حساب
راز پنهان آشکارا می کند
می نماید روی و می پوشد جمال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.