گنجور

 
انوری

سپهر رفعت و کوه وقار و بحر سخا

بهاء دین خدا آن جهان قدر و بها

ابوعلی حسن آن مسند سمو و علو

که آفتاب جلالست و آسمان سخا

به قدر واسطهٔ عقد جنبش و آرام

به عدل قاعدهٔ ملک آدم و حوا

کشد ز کلک خطا بر رخ قضا و قدر

نهد به نطق حنا بر کف صواب و خطا

همش به خطهٔ فرمان درون و حوش و طیور

همش به سایهٔ احسان درون رجال و نسا

ایا به پای تو یازان فلک به دست لطف

و یا به سوی تو ناظر قضا به عین رضا

خجل ز رفعت قدر تو رفعت گردون

غمین ز وسعت طبع تو وسعت دریا

به جنب رای تو منسوخ چشمهٔ خورشید

به پیش قدر تو مدروس گنبد خضرا

زبان کلک تو ناطق به پاسخ تقدیر

سحاب دست تو حامل به لؤلؤ لالا

به زیر دامن امن تو فتنها پنهان

به پیش دیدهٔ وهم تو رازها پیدا

بر درنگ رکاب تو بی‌درنگ زمین

بر شتاب عنان تو بی‌شتاب صبا

سحاب لطف تو گر قطره بر زمین بارد

حدید و سنگ شود مستعد نشو و نما

سموم قهر تو گر شعله بر سپهر کشد

شهاب‌وار ببرد زحل ز روی سما

تبارک‌الله از آن آب سیر آتش فعل

که با رکاب تو خاکست و با عنانت هوا

گه درنگ ز خاک زمین ربوده قرار

گه شتاب به باد هوا نموده قفا

به رفتن اندر بحرش برابر خشکی

به جستن اندر کوهش مقابل صحرا

نه چرخ و چرخ ازو کاج خورده در جنبش

نه کوه و کوه از کوس خورده در بالا

همیشه تا که نیاید یقین نظیر گمان

مدام تا که نباشد فنا عدیل بقا

گمان خاطرت از صدق باد جفت یقین

بقای حاسدت از رنج باد جنس فنا

گذشته بر تو هر آذار بهتر از کانون

نهاده با تو هر امروز وعدهٔ فردا

 
 
 
رودکی

به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو، بتا

به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی

عنصری

دل مرا عجب آید همی ز کار هوا

که مشک‌بوی سلب شد ز مشک‌بوی صبا

ز رنگ و بوی همی دانم و ندانم از آنک

چنین هوا ز صبا گشت یا صبا ز هوا

درخت اگر عَلَم پرنیان گشاد رواست

[...]

قطران تبریزی

بتی بروی چو لاله شکفته بر دیبا

تنم اسیر بلا کرد و دل اسیر هوا

دلم بصحبت او همچو پشت او شده راست

تنم ز فرقت او همچو زلف اوست دو تا

بدست دارد تیر و بغمزه دارد تیر

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

شب آمد و غم من گشت یک دو تا فردا

چگونه ده صد خواهد شد این عنا و بلا

چرا خورم غم فردا وزآن چه اندیشم

که نیست یک شب جان مرا امید بقا

چو شمع زارم و سوزان و هر شبی گویم

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
امیر معزی

ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما

به دلبری دل ما را همی زنی یغما

چو تو نگار دل افروز نیست ‌در خَلُّخ

چو تو سوار سرافراز نیست در یغما

غنوده همچو دل تنگ ماست دیدهٔ تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه